برنارد جرارد، که یک بازمانده از جنگ جهانی دوم است، برای شرکت در سالگرد هفتادمین سالگرد پیاده شدن نیروهای متفقین در فرانسه از خانه سالمندان فرار می کند...
به درخواست سردبیرش، اینگرید هافمن روزنامه نگار به خانه اجدادی خود باز می گردد که چند کودک در جنگلی مجاور ذبح شده اند. اگرچه روستاییان محلی جادوگر زمستان را مقصر می دانند، اما اینگرید و خانواده اش به دنبال افشای حقیقت هستند...
بیست و پنج سال پس از رویارویی با شر، مریدت خبرنگار دوباره در خطر است. دختر او و بازماندگان دیگر حملههای مرگبار، هدف فرقهای دست و پا چلفتی اما شیطانی قرار گرفتهاند...
در آینده ای نزدیک یک انساننما از یک هکر جهانی دعوت میکند تا تمام محدودیتهای مربوط به افکار و تواناییهای او را حذف کند و یک هوش مصنوعی را راهاندازی کند. قیام و تعقیب حکومتی برای از بین بردن ظهور آگاهی ماشینی...
در سال ۲۰۰۳، گروه راک بریتانیایی “The Darkness” با تکآهنگ پرفروش “I Believe In A Thing Called Love” دنیای موسیقی را تسخیر کردند. آنها در اوج شهرت از هم جدا شدند و به فراموشی سپرده شدند. حالا پس از ۲۰ سال، داستان خود را روایت میکنند...
تارانتو یک شهر ارواح است که هیچکس جرات ورود به آن را ندارد. فقیرترین ها برای بقا می جنگند، در حالی که باندها برای قلمرو رقابت می کنند. دو یتیم سیزده ساله که با هم بزرگ شده اند، آرزوی پیوستن به یکی از باندها را دارند...
بنجامین، جوانی با زندگی کاملاً دیجیتالی، در ۱۸ سالگی از پدر گمشدهاش صندوقی پر از اشیای عتیقه به ارث میبرد. او یک کتاب قدیمی را به سلیِن، دختر مورد علاقهاش، هدیه میدهد و ناخواسته زنجیرهای از اتفاقات مرموز را آغاز میکند...
جولی در سوگ از دست دادن خواهرش که به قتل رسیده است، در خانه ای جدید و منزوی تنها می ماند که شوهر نابغه اش در زمینه فناوری به یک سفر کاری می رود. او در داخل به دام می افتد و باید با ترس های خود مبارزه کند تا زنده بماند...
دختران جوانی به نامهای آنجلا و کاترین پس از ناپدید شدن در جنگل، بعد از سه روز بدون هیچ خاطرهای از آنچه با آنها رخ داده بود، باز میگردند. پدر یکی از دختران، که تحت تأثیر وحشت و ناامیدی قرار گرفته است، به دنبال کریس مک نیل می گردد، تنها کسی که قبلاً شاهد چنین چیزی بوده است...
بی مصرف ها ، گروهی از سربازان حرفهای و مجهز به تمام سلاحهای ممکن، آخرین خط دفاعی جهان هستند و زمانی که تمام گزینههای دیگر ناموفق میشوند، برای انجام ماموریتهای خطرناک فراخوانده میشوند...
پاپی متوجه میشود که برانچ زمانی عضو یک گروه پسرانه به نام بروزن بود که با برادرانش فلوید، جان دوری، اسپراس و کلی تشکیل شده بود. اما زمانی که فلوید ربوده میشود، برانچ و پاپی برای متحد کردن برادران دیگر و نجات فلوید به سفری میروند...