دیوید دریتون یک نقاش است که بهمراه پسرش بیلی در یک شهر کوچک زندگی می کند. او یکروز که مشغول کار در گالری نقاشی می باشد ناگهان طوفان مهیبی باعث شکستن یک درخت و افتادن آن بر روی پنجره استدیو می شود. دیوید با دیدن این شرایط بهمراه بیلی و همسایه شان برنت عازم مرکز شهر می شود تا از فروشگاه مرکزی مقداری مایحتاج ضروری برای مقابله با طوفان خریداری کند. در همین موقع مه عجیب و مرموزی شهر را فرا می گیرد و رفته رفته غلیظ تر می شود. دیوید و سایر افرادی که در فروشگاه هستند ناگهان با مردی با سر و وضع خونین مواجه می شوند که سراسیمه وارد فروشگاه می شود. در ادامه آنها متوجه می شوند که موجودات خطرناکی در مه وجود دارند که انسانها را مورد حمله قرار می دهند. دیوید در این شرایط می کوشد تا همه را آرام کرده و راه حلی منطقی برای این موضوع پیدا کند اما زنی به اسم کارمودی معتقد است که خداوند بخاطر گناهان آنها این بلا را بر سر آنها نازل کرده است…
1 مرتبه نامزدی جایزه .گلدن گلوب. همچنین 10 جایزه و نامزد دریافت 12 جایزه دیگر.
فرشته ای که مآمور هدایت ارواح مردگان پس از مرگ آنهاست (نیکلاس کیج)، به اقتضای وظیفه اش، با آدم*ها و زندگی آنها آشنا می*شود. زندگی آدم*ها روی زمین برای او موضوع جالبی بوده تا اینکه عاشق دختر پزشکی می*شود (مگ رایان) که به خاطر فوت بیمارش در حین عمل جراحی قلب، متآثر شده و روی پلکان بیمارستان محل کارش، گریه می*کند. علاقه به آن دختر و اشتیاق برای درک احساس او و آدم*های دیگر نسبت به زندگی و کشف علت علاقهء آنها به زندگی زمینی،
داستان کورومی ابیسوزاوا، یوکی تاکیا، یوری واکاسا و میکی نائوکی که در یک دبیرستان در ژاپن تحصیل میکنند، آنها همدیگر را میشناسند زیرا در خوابگاه مدرسه زندگی میکنند و یک باشگاه مدرسه دارند. دختران مدرسه ای در حال تفریح هستند تا زمانی که شیوع زامبی رخ می دهد و جمعیت مدرسه را آلوده می کند...
دیوید چیانگ، ستاره محبوب بینالمللی، در نقش شیشیم، راهب شائولین جنوبی که معبد را از نابودی نجات داد، ایفای نقش میکند. لو لیه، اولین ستاره بینالمللی شاو، نیز در نقش پائی می، راهب متمرد شائولین، به او میپیوندد. این فیلم یک حماسه واقعی هنرهای رزمی است...
امیلی جنگینز (رنی زلوگر) یک مددکار اجتماعی است که به کار خودش صمیمانه عشق می ورزد. امیلی گرچه با مقوله ی خشونت های خانوادگی آشنایی کامل دارد اما زمانی که رسیدگی به پرونده ی شماره ی ۳۹ را که مربوط به دختر ده ساله ای به اسم لیلیت سولیوان می شود...
بوکسوری ناکام یک راز خانوادگی را کشف می کند که او را به یک تورنمنت به نام "نبرد فانی" رهنمون می کند و در آنجا با گروهی از مبارزان ملاقات می کند که برای نجات قلمروها از دست جادوگر شیطانی به نام شانگ تسونگ تا سرحد مرگ می جنگند. ( فیلم بر اساس بازی های ویدیویی).
«ماتیو» ، دانشجویی امریکایی که در پاریس تحصیل می کند، با خواهر و برادر فرانسوی به نام های «تئو» و «ایزابل» آشنا می شود که مثل او، عاشق فیلم و سینما هستند. در حالی که شورش های دانشجویی مه ۱۹۶۸ در بیرون از آپارتمان آنان اوج گرفته، این سه دوست، رابطه ای غریب را برقرار می کنند…
مهندسی از توکیو وارد جزیره ای استوایی می شود تا با حفر یک چاه، به کارخانه شکر آن نزدیکی کمک کند. او با خانواده "فوتوری" که به دلیل شکستن سنتهای قدیمی مورد تنفر اهالی هستند آشنا شده و...
کیت دختر نوجوان و زیبایی است که با مادرش زندگی می کند و در زمینه برقراری ارتباط اجتماعی تجربه ای ندارد . مادر کیت زنی بی توجه به مسائل اخلاقی است که هر بار که در یک رابطه عشقی شکست می خورد از محل اقامتشان به جای دیگری نقل مکان می کند و بنابراین کیت همیشه دختری تنها بوده و هیچ دوستی ندارد . از سوی دیگر جان تاکر که پسری خوش تیپ و خوش هیکل و کاپیتان تیم بسکتبال مدرسه است و تجربه زیادی در ارتباط با دختران دارد همزمان با سه تا از دخترهای مدرسه به اسامی هیدر ، کری و بت دوست می شود و در ادامه هر سه آنها را رها می کند . دخترها که متوجه این موضوع شده اند با هم متحد شده و تصمیم می گیرند از جان انتقام بگیرند . بنابراین آنها نقشه ای طرح می کنند که کیت را به نحوی با جان آشنا کنند و سپس کاری کنند که کیت او را رها کند تا دل جان بشکند اما در ادامه مشخص می شود که کیت و جان واقعاً دلباخته هم شده اند.
سه دختر نوجوان بریتانیایی برای جشن گرفتن گذار به بزرگسالی، به تعطیلات میروند. آنها در این تعطیلات مینوشند، به کلوب میروند و با پسران ارتباط برقرار میکنند. این تعطیلات باید بهترین تابستان زندگی آنها باشد...
تنها بازمانده یک ماموریت نجات بین سیاره ای ، در جستجوی آخرین بازمانده های ماموریت قبلی به سیاره ای وارد می شود که در آن یک میمون بر شهر زیرزمینی انسانها حکومت می کند …
«ديلن» (باريمور)، «ناتالي» (دياز) و «الکس» (ليو)، يک بار ديگر به دفتر رئيس شان، «چارلي» (صداي جان فورسايت) فراخوانده مي شوند و در جريان تازه ترين مأموريت شان قرار مي گيرند: پيدا کردن يک جفت انگشتر که حاوي اطلاعاتي طبقه بندي شده هستند...
1 مرتبه نامزدی جایزه .BAFTA Film Award. همچنین 17 جایزه و نامزد دریافت 21 جایزه دیگر.
«اريکا» (هوپر) استاد کهنه کار پيانو، در يکي از کنسرواتوارهاي معروف وين تدريس مي کند. او شوهر نکرده و نامزدي هم ندارد. اما روزي پي مي برد يکي از دانشجوهاي با استعدادش به نام «والتر» (ماژيمل) به او علاقه مند شده و شخصيت سرد و خشکش، اصلا آن جوان را پس نزده است...
1 مرتبه نامزدی جایزه .گلدن گلوب. همچنین 27 جایزه و نامزد دریافت 65 جایزه دیگر.
این فیلم که براساس رمان جنجالی « رتیل » نوشته تیری ژونکوئه ساخته شده ، روایتگر داستان یک جراح زیبایی به نام رابرت لدگارد ( آنتونیو باندراس ) است که در یک ویلای مجلل زندگی می کند. خدمتکار او در این ویلا زنی به نام ماریلا ( ماریسا پاردس ) است و در طبقه بالای ویلا هم دختری به نام ورا ( آلنا آنایا ) حضور دارد که بدنش توسط یک پوسته احاطه شده!
میکو و تاندا زوجی هستند که دو سال پیش از دانشگاه فارغ التحصیل شدند. میکو که از زندگیشان ناراضی است، کار خود را رها می کند و تاندا را تشویق می کند که این گروه را حرفه ای کند. آنها در نهایت زمانی که سی دی های آنها توسط شرکت های ضبط رد می شود شکست می خورند. اما ...