یک گاوباز بازنشسته، برای نجات نوهاش، به مسابقهای پرخطر بازمیگردد. او در این راه، با گذشتهاش مواجه شده، به ایمان دست مییابد و درمییابد که اوج شجاعت در پیوند با خانواده است.
هنک تامپسون، بازیکن سابق بیسبال که از فرسودگی شغلی رنج میبرد، به شکلی ناگهانی و غیرمنتظره وارد نبردی خطرناک برای بقا در دنیای زیرزمینی و جنایتکارانه نیویورک در دهه ۱۹۹۰ میشود. او مجبور است در این دنیای خیانتآمیز و پرمخاطره که حتی تصورش را هم نمیکرد، راه خود را پیدا کند.
زمانی که «مری» در یک رسوایی عمومی گرفتار میشود و خانوادهاش با مشکلات مالی مواجه میشوند، اعضای خاندان در معرض خطر بیاعتبار شدن در جامعه قرار میگیرند. در این شرایط، خانواده «کراولی» مجبورند تغییر را بپذیرند و اداره «دانتون ابی» را به نسل جدید بسپارند تا آن را به سمت آیندهای متفاوت هدایت کنند.
در دل زمستانی سخت و طاقتفرسا، کشتیای غریب در سواحل روستای ماهیگیری ایسلند غرق میشود. زنی بیوه و تنها که در آن روستا زندگی میکند، ناگهان خود را در موقعیتی دشوار و انتخابی پیچیده میبیند. این زن قرن نوزدهمی، باید تصمیمی غیرممکن بگیرد.
مستند «شما میتوانید من را بیل صدا کنید» زندگی ویلیام شتنر را در طول نود سال به تصویر میکشد و با کنار زدن نقشهای متعدد او، چهرهٔ واقعی این بازیگر را آشکار میسازد.
دختر یک عروسکگردان ژاپنی، ناخواسته وارد دنیای جرم و جنایت میشود. این اتفاق زمانی میافتد که گروه نمایشی آنها با باند تبهکاری به سرکردگی شوگرمن و پسرش، لیتل شوگر، برخورد میکنند.
شی میاونا (Shi Miaona)، یه معلم، و دانشآموز شیطونش وانگ کیانگ (Wang Qiang) به طور مرموزی جاشون با هم عوض میشه. با نزدیک شدن یه مسابقه مهم تدریس، میاونا داره با زمان مسابقه میده تا قبل از اینکه دیر بشه، برگرده به بدن خودش.
جوزف گوبلز در مقام وزیر تبلیغات، به تولید فیلمها و تصاویری میپردازد که هدفشان آمادهسازی مردم آلمان برای پذیرش جنگ تمامعیار و هولوکاست است. پس از شکست قطعی در جنگ، او آخرین و رادیکالترین اقدام تبلیغاتی ممکن برای خود را طراحی و به اجرا درمیآورد.
نُه نفر به یک نمایش اختصاصی فیلم دعوت میشوند، اما به زودی متوجه میشوند که در اتاق به دام افتادهاند و یک شخصیت نقابدار شروع به کشتن آنها میکند. با پیشرفت این وحشت، آنها گمان میبرند که ارتباطی میانشان وجود دارد.
فومی، زنی میانسال، زندگی آرامی در کنار ساحل داره. او روزهاشو با کار در یه کارخانه محلی کوچک، معاشرت با پسر همسایه و شرکت تو گروه زندگی بدون الکل میگذرونه. یه شب، وقتی داره با ماشین به خونه برمیگرده، یه شهابسنگ ریز به ماشینش برخورد میکنه؛ اتفاقی که احتمالش یک به صد میلیونه. فومی اینو به فال نیک میگیره و تصمیم میگیره به فرصتهای تازه تو زندگیش، شاید حتی یه عشق جدید، روی خوش نشون بده.
فداکاری بیدریغ یک مادر به پسرش که در سال 1963 با پای پرانتزی متولد شد، کمک میکند تا بر چالشهای جسمی و موانع اجتماعی غلبه کند. قول قدرتمند او، سفر قابل توجه آنها را در فراز و نشیبهای زندگی هدایت میکند.
زمانی که یک منتقد هنری دیگر به "مینیون" توجهی نمیکند، او برای بازگشت به شهرت تلاش میکند و همین تلاش، به شکل ناخواسته، باعث میشود او شغل جدیدی پیدا کند.
آلیستر، فرمانده یگان امنیتی مخفی زمین، جیم، سرباز تازهکار با تواناییهای خارقالعاده را به مأموریتی تحت رهبری سرهنگ گرین و تفنگداران زبدهاش دعوت میکند تا منشأ یک آشفتگی انرژی ناشناخته در پایگاهی در نیومکزیکو را بیابند.