در کلت لیک تنسی، سم اوانز که مشغول مبارزه با همهگیری شیشه بود، با ورود و جانشینی مأمور مخفی، بابی گینز، کنار گذاشته میشود. گینز، علیرغم اوانز، محبوبیت پیدا کرده و قهرمان شناخته میشود. با این حال، سوءظنها نسبت به گینز، حقایق و داستانی پیچیده را آشکار میسازد.
خودروی یک زوج در روز پایانی سفرشان خراب میشود و مجبور به اقامت در یک خانه دورافتاده میشوند. شب هنگام، سه فرد نقابدار آنها را تا صبح مورد آزار و وحشت قرار میدهند.
دو نفر از کارکنان بانک تصمیم میگیرند مبلغی را از یک حساب بانکی راکد که مدعی ندارد، به سرقت ببرند. اما آنها بهزودی متوجه میشوند که پولهای مذکور متعلق به اشخاصی بسیار خطرناک است که برای پس گرفتن دارایی خود لحظهشماری میکنند.
در روستایی در انگلستان، یک خبرنگار و یک مکانیک گرد هم آمدهاند و به موشگیری گوش میدهند که نقشهی هوشمندانهی خود را برای فریب دادن و شکار کردن موشها شرح میدهد.
زوجی که قادر به بچهدار شدن نیستند، تلاش میکنند با یک یتیم جوان که از کودکی غمانگیز جان سالم به در برده، خانوادهای تشکیل دهند. اما اقدام عاشقانه آنها زمانی به وحشت تبدیل میشود که متوجه میشوند خشونت گذشته فرزندخواندهشان بازگشته تا خانواده جدید را نابود کند.
خبرنگاری که ادعا میکند شاهد پرتاب شدن یک مسافر از یک قایق تفریحی لوکس بوده است، با انکار شدید و کامل بودن لیست مسافران و خدمه مواجه میشود. او با وجود عدم باور دیگران، تحقیقات خود را برای کشف حقیقت ادامه میدهد و امنیت جانی خود را به خطر میاندازد.
این اثر به کاوش در زندگی و میراث جان کندی، کمدین سرشناس و خاطرهساز، اختصاص دارد. کندی در سال ۱۹۹۴ و تنها در ۴۳ سالگی، بر اثر سکته قلبی چشم از جهان فروبست.
داستان درباره عشق یک مرد و زن هندی از دو منطقه متفاوت (شمال و جنوب) در کرالاست. تفاوتهای فرهنگی آنها باعث ایجاد ماجراهایی خندهدار و پر پیچ و خم میشود.
سه سارق پس از انجام سرقت هنری به مخفیگاه خود میروند، اما متوجه ناپدید شدن همدست چهارم میشوند. آنها گمان میکنند که یا یکی از خودشان او را حذف کرده و یا یک نیروی شوم باستانی باعث این اتفاق شده است.
در شهر آگوستا، دختر ربودهشدهای مدعی است که توسط جیم، یک پلیسِ از دنیا رفته، نجات یافته است. در حالی که کارآگاه ولز سرگرم رسیدگی به این پرونده عجیب است، کودک دیگری نیز ناپدید میشود. این ناپدید شدنهای زنجیرهای، پرده از قتلهای قدیمی برمیدارد و این پرسش جدی را مطرح میکند که آیا یک نیروی شبحآلود در این ماجرا دخالت دارد؟
چارلی، قاتل زنجیرهای معروف به "خراشنده نیمهشب"، در یک حلقهٔ زمانی گیر افتاده و مجبور است یک شب خشونتآمیز را مدام تکرار کند. او که ابتدا از این وضعیت استقبال میکرد، اکنون برای فرار از این کابوس بیپایان به شدت تلاش میکند.
آزی آزبورن پس از توقف فعالیتهایش و در پی دست و پنجه نرم کردن با مشکلات سلامتی و پارکینسون، با پرسشهایی درباره هویت و توانایی خود برای اجرای دوباره مواجه است، در حالی که موسیقی محور اصلی زندگی او باقی مانده است.
استاد قدر بعد از فوت فرزندش، با دسیسهٔ جدید شیطان مواجه میشود. شیطان برای درهم شکستن ایمان او، همسرش، عزیزه، را هدف قرار میدهد تا قدر را مجبور به تسلیم شدن در برابر خود و پشت کردن به خدا سازد.