پس از گذشت دو سال از زندگی کارتیکا با هندرو و لیندا، تلاش هندرو برای به فرزندی گرفتن او با مخالفت سازمان بهزیستی روبرو میشود و این امر موجب میشود تا زندانیان بند ۷ و هندرو برای رسیدن به عدالت به روش خود اقدام کنند.
داستان، روایتگر سفر استیفن ندومپالی است، مردی که در پس چهرهٔ خورشیدی آبراهام، رهبر پنهان و مقتدر یک شبکهٔ جنایی بینالمللی، زندگی دوگانهای را تجربه میکند.
پس از ناپدید شدن مرموز مردم و ظهور یک حکومت جهانی جدید، گروهی مقاوم به نام بازماندگان برای حفظ یک دارایی ارزشمند که امید بازماندگان فاجعه است، مبارزه میکنند.
جوانی پرشور و سرزنده، دوست دیرینهاش را که اکنون زندگی خانوادگی آرامی را برگزیده است، ترغیب میکند تا به سفری جادهای و ناگهانی از لسآنجلس به ساکرامنتو بروند.
هنگامی که جیسون هوچبرگِ بیستوچهار ساله برای گذراندنِ آخرِ هفتهی مشاوران به اردوگاهِ محبوبش، پینوِی، میآید، مهمترین دغدغهاش احساسِ ناهمگونی با همکارانِ نوجوانش است. او بیخبر از آن است که یک قاتلِ نقابدار، جان و کتی، صاحبانِ اردوگاه را به قتل رسانده و اکنون در تدارکِ حملهای دیگر است.
گروهی تروریست با حمله به اجلاس سران گروه بیست، رئیسجمهور ساتن را به گروگان میگیرند. او که دارای تجربه در زمینه حکومتداری و امور نظامی است، برای دفاع از خانواده، شرکت خود و جهان وارد عمل میشود.
مرگ شیواجی، آغازی بر نبرد میان مراتاها و امپراتوری مغول بود. پسرش، سامباجی، رهبری جنبش مقاومت در برابر سپاهیان اورنگزیب را به دست گرفت. در بحبوحه جنگها و توطئهها، هر دو جبهه در راه کسب قدرت با موانعی روبهرو شدند.
جین بونگ، قهرمان سابق تیراندازی با کمان المپیک، برای نجات شغل خود به آمازون می رود و با سه تیرانداز ماهر آشنا می شود. او آنها را به کره می آورد تا بتواند موقعیت خود را در شرکت بهبود ببخشد. سرنوشت او اکنون به این سه جنگجوی آمازونی وابسته است.
زنی در سیارهای دورافتاده از خواب برمیخیزد و متوجه میشود که تمامی خدمه ایستگاه فضاییاش به شکلی بیرحمانه به قتل رسیدهاند. جستوجوی او برای یافتن علت این حادثه، مجموعهای هولناک از اتفاقات را رقم میزند.
مونیکا بعد از اینکه ترفیع شغلی را از دست داد، با اکراه راهی سفر پیادهروی سانتیاگو د کامپوستلا میشود. او شگفتزده میشود وقتی که در طول راه، آرامش درونی و یک رابطه عاشقانه احتمالی پیدا میکند.