گروهی متشکل از چند پسر در یک جزیره سرگردان هستند.آنها که رها شده اند تا با یکدیگر کنار بیایند،باید مسئولیتهای یک فرد بالغ را به عهده بگیرند حتی اگر آمادگی اش را نداشته باشند.در این بین آنها به دو گروه تقسیم می شوند،گروه "رالف" می خواهد برای خود سرپناه ساخته و غذا جمع آوری کند در حالیکه گروه "جک" قصد شکار و خوشگذرانی دارد...
1 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 17 جایزه و نامزد دریافت 26 جایزه دیگر.
«اوکوی» یک دکتر خوش قلب نیجر، و «سنای» خدمتکاری ترکی، هردو در هتلی در لندن مشغول به کار هستند. معاملات مواد مخدر، و انواع خلاف در این هتل صورت می گیرد، اما زمانی که اوکوی یک قلب انسان را در یکی از توالت های هتل می یابد، متوجه میشود که چیزی فراتر از جرایم رایج در این هتل جریان دارد...
1 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 3 جایزه و نامزد دریافت 4 جایزه دیگر.
تهیه کننده شرور "سوان" موسیقی و خواننده محبوب "فونیکس" را از آهنگسازی به نام "وینسلو لیچ" می رباید. "لیچ" تصمیم می گیرد از او انتقام بگیرد و تبدیل به "شبح اپرا" می شود...
“اولیور دوس”،پزشکی موفق پس از مرگ همسرش در تصادفی عجیب که همراه خودرویی که “آلبا بویک” راننده آن بوده و با پرنده ای نادر برخورد کرده،کاملا به هم می ریزد.برادر دوقلوی او “اسولد” بر روی چگونگی تجزیه لاشه در باغ وحش تحقیق می کند.”آلبا” از تصادف جان سالم به در می برد اما یک پایش را از دست می دهد …
یک پلیس جوان و با اعتماد توسط همکار کهنه کار خود در خیابانهای شرق لس آنجلس،جائی که در میان خشونت گروههای خیابانی در حال نابودی است راهنمایی شده و پیشرفت می کند...
1 مرتبه نامزدی جایزه .گلدن گلوب. همچنین 1 جایزه و نامزد دریافت 18 جایزه دیگر.
«لایتینگ مک کوئین» به همراه دوستش «میتر» برای شرکت در مسابقات جهانی پا به آن سوی اقیانوس ها می گذارد. اما زمانی که میتر درگیر ماجراجویی های خودش می شود، مسیر رسیدن به قهرمانی برای مک کوئین ناهموار می شود.
زندگی “کرر” به سمت افسردگی پیش می رود.محیط اطراف او بی روح و تیره است.او که غرق در تنهایی اش است به نظر می رسد ناامیدی اش پایان ناپذیر است اما وقتی با خواننده زیبای یک بار آشنا می شود بارقه هایی از امید وارد زندگی او می شود.اما آن زن متاهل است و “کرر” مصمم است همسرش را از او دور کند …
2 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 11 جایزه و نامزد دریافت 10 جایزه دیگر.
آينده اي نه چندان دور. شهر جنايت زده ي ديترويت را در واقع سران يک «شرکت» اداره مي کنند. با نظارت «ريچارد جونز» (کاکس)، معاون اداره پليس، طرح ساخت نوعي روبات براي مبارزه با جنايت هاي مهارناپذير خياباني به انجام مي رسد و خيلي زود هنگامي که يکي از ماموران پليس به نام «الکس مورفي» (ولر) به دست گروهي از جنايتکاران به رهبري «باديکر» (اسميت) به قتل مي رسد، «مورتن»، فرصت پيدا مي کند تا ادعايش را عملي کند.
1 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 3 جایزه و نامزد دریافت 4 جایزه دیگر.
امريکاي مرکزي. «سرگرد آلن شيفر» (شوارتسنگر) و تيم ورزيده ي سربازان منتخبش مأموريت مي يابند تا چند سرباز اسير ارتش امريکا را نجات دهند. در جنگل هاي انبوه، حادثه هاي عجيبي اتفاق مي افتد. موجودي نامرئي و ناشناخته، که از سياره اي ديگر به زمين آمده، افراد را يکي يکي شکار و سربه نيست مي کند.
1 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 5 جایزه و نامزد دریافت 1 جایزه دیگر.
يکي از کهنه سربازهاي جنگ ويتنام به نام «مارتين ريگز» ( گيبسن ) که به دليل تجربه هايش در نيروهاي ويژه، به «سلاح مرگبار» شهرت دارد، به عنوان همکار کارآگاه پليس، «راجر مرتو» ( گلاور )، انتخاب مي شود. تعدادي مزدور که قبلا در جنگ ويتنام جنگيده بودند، به رهبري «ژنرال مک آليستر» ( رايان ) و «جاشوآ» ( بيوزي )، در فکر فروش محموله اي از هرويين به يک قاچاقچي هستند و حالا «ريگز» و «مرتو» به مبارزه با اين دارودسته مي پردازند.
«لی کارتر» (پرنتیس)، گزارش گرتلویزیونی و محبوب سابقش، «جو فریدی» (بیتی)، از شاهدان ترور کاندیدای ریاست جمهوری، «سناتور کارول» (جویس) و کشته شدن قاتل احتمالی او هستند. سه سال بعد، «لی» آشفته و پریشان نزد «فریدی» می آید و می گوید که تمامی شاهدان آن ترور یکی یکی کشته شده اند…
در سال 1519 “کورتس”، ماجراجوی افسانه ای اسپانیا، این بار در جست و جوی ال دورادو، شهر گم شده و معدن طلا، راهی سفر شده است. دو شیاد حقه باز اما خوش سر و زبان به نام های “تولیو” و “میگل” نیز که در واقع کارگران “اصطبل” هستند، به طور قاچاقی با “کورتس” هم سفر می شوند و…
داستان در مورد نویسنده ای است که می خواهد برای تکمیل کتاب جدید خود به شهری کوچک برود. او در این شهر درگیر قتل مرموز یک دختر جوان می شود. یک شب در خواب او با یک روح ارتباط برقرار می کند ….
«نيل پيج» (مارتين)، بازارياب پرکار، قصد دارد براي تعطيلات نزد خانواده اش در شيکاگو برود. او در راه رسيدن به فرودگاه در ترافيک گير مي کند و چمدانش را به اشتباه در يک تاکسي جا مي گذارد. هواپيما تأخير دارد. «نيل» در فرودگاه با مرد چاق و پر سر و صدايي به نام «دل گريفيث» (کندي) آشنا مي شود و به رغم ميل باطني خود با او هم راه مي شود.