در اواخر دوره شوگونسالاری توکوگاوا، جنگجوی زیبای زن، سوجی اوکیتا، که در پلیس کیوتو خدمت میکرد و عاشق معاونش توشیزو هیجیکاتا بود، در نبردی به دلیل بیماری سل خون بالا آورد و توشیزو به کمک او رفت.
سال 2029 در بحبوحه ي جنگي هسته اي، ماشين ها و روبات ها عملا کنترل زمين را به دست گرفته اند و مشغول نابود کردن آخرين انسان هاي باقي مانده هستند. «نابودگر» (شوارتسنگر) موجودي ماشيني است که به سال 1984 فرستاده مي شود تا زني جوان به نام «سارا کانر» (هميلتن) را که مادر «جان»، ناجي بشريت در جدال با روبات ها خواهد بود، بکشد.
این فیلم داستان یک نوجوان انگلیسی از تبار پاکستانی به نام جاوید (با بازی ویویک کالرا) را حکایت میکند که در سال ۱۹۸۷ در شهر لوتون انگلستان زندگی میکند و در حال بزرگ شدن است. او در میان آشفتگیهای نژادی و مشکلات اقتصادی که در این برهه زمانی وجود داشت، شعر مینویسد. او قصد دارد از همین شعر نوشتن به عنوان یک راه فرار از شهری که در آن ساکن بود و دیگر قدرت تحمل کردنش را نداشت و همچنین پدر سنتی و غیرقابل انعطاف خود، استفاده کند. اما زمانی که یکی از همکلاسیهایش، موسیقی بروس اسپرینگستین را به جاوید معرفی میکند، او میتواند یک برابری و شباهت را بین زندگی طبقه کارگری خود و آن اشعار قدرتمند ببیند. به همین ترتیب جاوید نه تنها یک مسیر خوب برای زندگی خود پیدا میکند، بلکه بعد از گذشت مدتی این جسارت را در خود مییابد که با صدای منحصربهفردی که دارد، خود را ابراز کند و به نمایش بگذارد.
داستان این فیلم اکشن و جنگی که در آگوست دههی شصت میلادی روایت میشود ، دربارهی گروهی از سربازان جوان و بیتجربهی استرالیا و نیوزلندی میباشد که در حال جنگیدن در برابر بیش از دو هزار و پانصد سرباز ویتنام شمالی و ویتکنگی هستند ، در این جنگ صدمات زیادی به هر دو طرف وارد میشود و…