پدر کانا برای بازگرداندن او به دنیای اژدها میآید، در شرایطی که جنگی بزرگ بین نیروهای هرجومرج و هماهنگی در حال آغاز است. کانا باید بین وفاداری به دوستانش و وظیفهاش یکی را انتخاب کند، در حالی که نیرویی ناشناس و خطرناک هر دو جهان را به خطر انداخته است.
وقتی هیولاهای دوپانت، که از قدرت حافظه گایا استفاده میکنند، در شهر بادخیز فوتو شروع به فعالیت میکنند، شوتارو جوان دستیار کارآگاه نارومی سوکیچی میشود و روزهایش را صرف تعقیب او میکند.
نوبیتا با یافتن تخمهای دایناسور، آنها را زنده میکند و کیو و میو را به دنیای کنونی میآورد. این گونه جدید در شهر پرسه میزند و نوبیتا باید قبل از نابودی، آنها را به دوران کرتاسه بازگرداند.
یک تیم بسکتبال آمریکایی با نام مستعار "جبرواک" برای مسابقه به ژاپن می روند و به راحتی تیم حریف را شکست می دهند ولی آن ها را بعد از برد مسخره میکنند ، حال مربی تیم "کاگتورا" برای انتقام از گروهی به نام "معجزه گرها" کمک میگیرد...
کورونو در همین حین که با هیولاهای مهاجم مبارزه میکند، دوستش ریکا را نیز نجات میدهد، اما خودش زمان مبارزه با رهبر آنها کُشته میشود. ریکا و هم تیمی های بازمانده اش به پایگاه منتقل میشوند تا...
در سرتاسر جهان، مردم عادی به دستور دشمنی که تنها به نام «صدای او» شناخته می شود، دست به اعمال خشونت ناگفتنی می زنند. پس از سالها خفته بودن، این به سایبورگها بستگی دارد که جلوی آن را بگیرند...
در حین جستجوی پادشاه گمشده خود، کورو و نکو، عضو قبیله قرمز، آنا کوشینا و شیرو را دیدند که توسط قبیله سبز مرموز تعقیب می شدند. قبیله های نقره ای و قرمز برای محافظت از شیرو و آنا از این تهدید جدید، متحد شدند.
ماجرای شخصی جوان بهنام فانا که از یک خانوادهی نجیبزاده است ، او که به تازگی نامزد شاهزاده کارلو ولیعهد پادشاهی لولمه در آمده است ، بعد از این که کشور درگیر جنگ با آماتسویان میشود ، ازدواجش را به بعد از پایان جنگ موکول میکند ، اما…..
ساتان، خدای شیاطین است، اما فقط یک چیز هست که او ندارد، و اون ماده ایست که در جهان انسان ها وجود دارد که باعث بیشتر شدن قدرتش می شود!! به همین هدف، او رین را بوجود می آورد، اما این پسر، بچه یک انسان نیز هست، اما ...
در هجدهم دسامبر، "کیون" متوجه می شود قسمتهایی از زندگی اش بطور اسرارآمیزی ناپدید شده اند. "میکورو" و "یوکی" به نظر می رسد دیدار با او را به ییاد نیاورده، و "هاروهی" و "ایتسوکی" به دبیرستان شمال نرفته اند و...
در آینده ای دور، فضای استعمار شده توسط یک دشمن مرموز به نام UE مورد حمله قرار می گیرد. قهرمان داستان، فلیت آسونو، یک گاندام را تولید می کند تا از مستعمرات در برابر UE دفاع کند.
دفتر مشاوره زندگی روزمره هییزومی (Hiizumi’s Everyday-life Consultation Office) چهار عضو دارد: آکینا، هیمه، کوتوها و آو. این چهار نفر نه تنها به بچههای مهدکودک کمک میکنند تا با مشکلات سختشان بجنگند، بلکه با شکار کردن افراد مشکلساز، سعی در حفظ صلح و آرامش شهر کوچک ساکوراشین دارند. هیمه یک ابرقهرمان، آو یک ذهنخوان، کوتوها یک جادوگر کلمات و آکینا یک پسر معمولی است که در میان سه دختر ابرقدرتمند قرار گرفته است. آنها با هم شهر ساکوراشین را محافظت میکنند اما این کار راحت نیست چون شهر با سگهای شیطانی و خطرات فراطبیعی دیگر مواجه است!
در روز اول مدرسه دختر زیبایی به نام هاروهی سوزومیا خود را به عنوان کسی که “علاقه ای به انسان های معمولی ندارد” معرفی می کند. او از هر گونه بیگانه، سفر کننده در زمان، لغزنده یا اسپر درخواست می کند که به او بپیوندند. کیون پسری که جلوی هاروهی نشسته و تنها شخصی است که با او صحبت می کند، رفتار عجیب و غریب او را تماشا می کند. با دیدن اینکه هاروهی به همه باشگاه های مدرسه می پیوندد و سپس ترک می کند، کیون به طور ناخودآگاه به هاروهی ایده ای می دهد که باشگاه خودش را بعد از مدرسه تشکیل دهد. سپس کیون و چند نفر دیگر خود را در برگاد سوزومیا هاروهی (S.O.S. Brigade) که با شعار “جهان را با سرگرم کردن آن نجات دهید” فعالیت می کند، به طور واقعی کشیده شده اند.
ماجراجویی های افسانه ای ده جنگجوی بی باک که توسط ، سانادا یوکیمورا ، در سال ۱۶۰۰ هنگامی که در اواسط دوره ی پر آشوب سنگوکوی ژاپن هستند را به تصویر میکشد.
تو یه زندان تو ژاپن جوتارو کوجوی ۱۷ ساله زندگی می کنه: یه آدم وحشی، مبارز و خلافکار که یه نیروی غیر قابل کنترل تسخیرش کرده! سرتاسر دنیا نیروهای شیطانی در حال بیدار شدنن: “استند”ها، موجودات وحشتناک نامرئی که به حاملاشون قدرتهای بی نظیری می دن.جوجو برای نجات مادرش باید نیروی تاریک وجودش رو مهار کنه و به مصر سفر کنه تا خون آشام صد ساله ای که دنبال خون اعضا خونواده اشه رو شکست بده. ولی این راه رو به این آسونی نمی شه رفت؛ چون دشمنان زیادی قصد دارن در مقابلش ایستادگی کنن .
پس از سقوط موزه - سازمان شیطانی که مسئول بسیاری از جنایات در فوتو بود، تولید و توزیع خاطرات گایا متوقف شد. با این حال، بقایای خاطرات گایا هنوز در جامعه باقی مانده است و در بازار سیاه با قیمت های بالا فروخته می شود. بنابراین، دو قهرمان کارآگاه نارومی هنوز زمانی برای استراحت ندارند. مکان های دیدنی Dopants هنوز هم رخ می دهد و آژانس مشتریان بیشتری را دریافت می کند که ادعا می کنند پدیده های ماوراء طبیعی را تجربه می کنند. صرف نظر از ماهیت سخت این کار، کامن رایدر دابل قول می دهد که کسانی که به فوتو آسیب می رسانند، ناگزیر گناهان خود را حساب خواهند کرد.
در دنیای جادو، قدرت و آینده یک جادوگر از زمان تولدش بر اساس چیزی به نام "نشان ها" تعیین میشه: 4 نشانی که استعداد انسان ها در جادو رو گروه بندی میکنن. یک حکیم خیلی بامهارت، علیرغم این که نشانش برای مبارزه نامناسب بود و فقط برای تقویت جادو خوب بود، تصمیم گرفت که هزاران سال بعد دوباره به دنیا بیاد. او به عنوان ماتیاس هیلدشیمر - یک پسر 6 ساله و فرزند سوم یک خانواده دوک - دوباره متولد میشه و نشان مبارزه نزدیکی که همیشه میخواسته رو به دست میاره. با این حال متوجه میشه که دانش بشر از جادو به طور گسترده ای از بین رفته.
یکی از خانوداه های اشراف زاده انگلیس، فانتوم هایو، سرپیشخدمتی به نام سباستین مایکلز دارند. او بدون شک دارای دانش کامل، رفتارهای بی نقص و استعداد هنرهای جسمانی است. اما بنا به دلایلی، وی به عنوان استادی ۱۲ ساله انجام وظیفه می کند.
یک اوتاکوی عشقِ ربات ژاپنی پس از یک حادثه ماشین سواری از دنیا می رود ولی روح او در دنیای دیگری حلول پیدا می کند. آنجا او با نام “ارنستی اچواریا” شناخته می شود و تمام علائق و خواسته های دنیای قبلی خود را نیز بهمراه دارد. حالا ارنستی به دنبال یادگیری و هدایت رباتی بزرگ به نام “شوالیه سیلووته” می باشد؛ رباتی که سلاحی قوی به حساب می آید و در این دنیا وجود دارد.
یک دانش آموز بسیار تنبل در مدرسه سلطنتی جادوگری در امپراطوری Roland است. یک روز امپراطوری Roland به جنگ با یکی از کشورهای همسایه بنام Estaboole میرود. او تمام همکلاسیهایش را در یک مبارزه از دست میدهد و تنها میتواند دو عدد از بهترین دوستانش را نجات دهد به نام های Keifer Knolles و Sion Astal. بعد از جنگ Ryner به دستور Sion Astal که حالا پادشاه Roland است به سفری برای پیدا کردن مبارز افسانه ای (Legendary Hero) میرود. او میفهمد که یک نفرین و بلای مرگبار در حال پخش شدن در سراسر قاره است.
سایکی کوسوئو از قدرتهای ماورایی متعددی برخورداره، از جمله توانایی ذهنخوانی (تلهپاتی) و دورجنبانی (تلهکینزی). هرچند این تواناییها در نگاه اول ممکنه خیلی جذاب به نظر بیان، اما طبق تجربهی شخصی کوسوئو، اونقدرها هم آش دهنسوزی نیستن و بیشتر دردسرسازن. به همین خاطر، اون تمام تلاشش رو میکنه که علیرغم داشتن این قابلیتهای اعصابخردکن، یک زندگی عادی و معمولی رو پیش بگیره.
به عنوان مجازات برای یک مشت زن و خوش نویس جوان و خوش تیپ به اسم Handa Seishu که به یک جزیره ی کوچیک هم تبعید شده و تا حالا رنگ شهر به خودش ندیده و خونش تبدیل به زمین بازی برای بچه ها شده و دلش نمی خواد زیاد با مردم رابطه داشته باشه و حتی یه ملاقات کننده از در جلویی هم نداره چی می تونه بهتر از درگیری با یه دختر بچه روستانی با کلی اتفاقات سخت و دیوانه کننده باشه؟
داستان درباره پسری به نام «شوتارو فوتابا»ست که شیفته ژیمناستیک مردانـه و در مدرسه سوشوکان ثبت نام کرده تا به تیم مدرسه بپیونده. این داستان یک تیم منحصر به فرد از سال بالایی ها و «یوشیا میساتو»ـه که یه همکلاسی معروف در مسابقات ژیمناستیک ریتمیک دبیرستانه. همه با هم به دنبال رسیدن یک هدفاند.
داستان در قرن 19 ام و لندن می گذرد؛ جایی که دیواری غرب و شرق سرزمین آلبیون را از یکدیگر جدا ساخته است. پنج دختر دبیرستانی به مدرسه ای خوشنام و معروف وارد شده اند که در آن مدرسه فعالیت های جاسوسی با مخفی کاری، نفوذها، تعقیب و گریز ماشین سواری و … در جریان است. این دختران با استفاده از قابلیت های ویژه خود در این دنیای سایه گرفته و تاریک گشت و گذار می کنند و به انجام ماموریت های خاص مشغول می شوند.
آستا و یونو در یک کلیسا در یک روز به عنوان نوزاد در سبد رها شدند و از آن زمان به بعد با هم بودند. وقتی بچه بودند، قول دادند که با هم رقابت کنند تا ببینند چه کسی پادشاه بعدی جادوگرها میشود. اما با بزرگ شدن، تفاوتهای بین آنها مشخص شد: یونو یک نابغه جادویی بود، در حالی که آستا هیچ قدرت جادویی نداشت. در کشوری که جادو همه چیز است و توانایی ورزشی مهم نیست، آستا هر روز با تمرینات بدنی و اراده قوی سعی میکرد جادو یاد بگیرد.
زمانی که یه سری از اجساد پوسیده ی حیوانات بعد از یه شب توی یه دهکده ی کوهستانی دورافتاده پیدا میشن، اینوگامی، یه کارآگاه از توکیو که متخصص حل پرونده های مرموز و سریه، برای تحقیق فراخونده میشه. حین کار روی پرونده با پسر عجیبی دوست میشه که هر روز به جای رفتن به مدرسه، توی زمینای کشاورزی کار میکنه. اون که توسط دوستاش رونده شده، بعد از یه یوکای (موجودات افسانه ای ژاپنی) که توی گل و لای زندگی میکنه، لقب "دوروتا-بو" بهش تعلق میگیره ،به اینوگامی کمک میکنه تا حقیقت پشت پرده ی قتل ها رو آشکار کنه. اما نیروهای ماوراء طبیعی هم بیکار ننشستن ، و از اونجایی که "دوروتا-بو" فقط یه لقبه، ممکنه این تنها چیزی نباشه که...
یک کاراگاه با داراییهای استثنایی، دایسوکه کانبه، به پایگاه جنایات مدرن ابلاغ شده است، جایی که تنها افرادی که برای کلانتری شهر دردسر ساختهاند فرستاده میشوند. در آنجا، دایسوکه همکار هارو کاتو میشود. هارو از روشهای اصولی دایسوکه سرخورده میشود و بر این باور است که همه چیز به پول نیست. معماها چالش برانگیزی در مقابل این دو کاراگاه قرار میگیرند و آنها برای حل آن باید با یکدیگر همکاری کنند.
در دنیایی که انسان به عنوان دام برای حاکمان بیستمن ها نگهداری میشوند، و جایی که ماسه ها نقش آب و آتش را پر می کند. Kyrie توسط "کمیته جهانی تخریب" استخدام می شود تا در پایان دادن به جهان خود کمک کند. Kyrie به تنهایی قدرت لازم برای انجام این کار را دارد.
سگاوا یوتا یه دانشجوی سال اولیه. اون تو بچگی خانوادشو از دست داد و خواهرش یوری بزرگش کرد. یوتا از وقتی که دبیرستان بود و خواهرش با یه مرد میانسال ازدواج کرد ، به تنهایی زندگی میکرده. یه روز یوری به آپارتمان یوتا میاد و ازش درخواست میکنه تا درهنگامی که یوری و شوهرش مسافرتن از سه تا دخترش مراقبت کنه. یوتا با بی میلی قبول میکنه ولی هواپیمای خواهرش ناپدید میشه ! برای اینکه دخترای یوری جداگانه هرکدوم توسط یکی از بستگان بزرگ نشن ، یوتا تصمیم میگیره تا سه تاییشون رو بزرگ کنه. زندگی یه خانواده عجیب تو یه آپارتمان نقلی شروع میشه.
خانواده روکورو یک خاندان جن گیر هستند کسانی که کگاره های شیطانی رو از بین می برند ، ولی اون حاظره خواننده یا فوتبالیست بشه اما جن گیر نباشه ، اما همه چیز برای اون تغییر می کنه زمانی که یک جن گیر قدرتمند به نام بینیو در برابرش ضاهر میشه و روکورو احساس می کنه قلبش پر از آتش رقابت شده تصمیم می گیره از استعداد طبیعی خودش استفاده کنه و اون رو شکست بده ، ولی اوضاع از این هم پیچیده تر میشه وقتی از طرف جامعه جن گیر ها لقب ” ستاره های دوقلوی جنگیری ” رو در یافت می کنند و بهشون گفته میشه برای آزاد کردن قدرت نهایی خودشون و پاک کردن کگاره های شیطانی از سرتاسر جهان باید با هم ازدواج کنند.