موجود فضایی بیگانه ای به نام "ای.تی" از سفینه ی فضایی اش که در جنگلی در حومه ی لس آنجلس فرود آمده، جا می ماند و در حیاط خلوت خانه ای پناه می گیرد که در آن "الیوت" ده ساله زندگی می کند. خیلی زود "الیوت"، "ای.تی" را میبیند و با او دوست میشود و از اینجاست که داستان فیلم آغاز میشود ...
یک پسر بچه روبات که با تکنولوژی بسیار پیشرفتهای ساخته شده است، هرکاری میکند تا بتواند به پسری واقعی تبدیل شده و دوباره عشق مادرش را که یک انسان واقعی است، بدست آورد.
«جول» که آدمیخجالتی و تا حدی ساده است، در یک مسافرت ساحلی با دو نفر از دوستانش، با «کلمنتاین» که دختری کمفکر و پرانرژی است آشنا میشود. بعد از مدتی این دوستی به پایان میرسد و کلمنتاین دست به یک عمل پاکسازی حافظه از طریق شرکت لاکونا میزند. بعد از پاکسازی، وقتی جول او را میبیند و متوجه میشود که کلمنتاین او را از حافظه و خاطرات خود پاک کرده است، تصمیم میگیرد تا او نیز کلمنتاین را از خاطرات خود پاک کند. اما در میانهی راه پاکسازی و در حالت یادآوری خاطرات، متوجه میشود که مایل به این کار نیست و سعی در منحرفکردن مسیر پاکسازی میکند…
صدها سال است که انسان ها کره ي زمين را به دليل آلودگي ترک کرده اند و روباتي به نام «والي» هم چنان به کار زباله جمع کردن مشغول است. تا اين که از طرف انسان ها روباتي به نام «ايو» به کره ي زمين فرستاده مي شود تا امکان بازگشت تمدن بشري به زمين را بررسي کند. خيلي زود «ايو» به نتيجه ي مورد نظر دست پيدا مي کند و پس از چندي به سفينه ي فضايي حامل انسان ها برگردانده مي شود. اما «والي» نيز که به «ايو» دل باخته به دنبال او به راه مي افتد...
داستان فیلم در شهری در آینده به نام سان فرانسوکیو، ترکیبی فرهنگی، جغرافیایی و معماری از دنیای شرق و غرب، اتفاق میافتد. قهرمان داستان نوجوانی به نام هیرو هامادا، اعجوبه دانش رباتیک است که به همراه برادر بزرگترش، تاداشی، روزی به کالج میرود و آنجا عاشق چیزی، که در آزمایشگاه میبیند، میشود. برای این که ثابت کند که لیاقت ورود به دانشگاه را دارد باید چیزی اختراع کند که…
فیلیپه پتیت ( جوزف گوردن لوییت ) مردی فرانسوی است که پس از اجرای برنامه در شهرهای مختلف جهان، اینبار قصد دارد تا فاصله میان دو برج دوقلوی معروف نیویورک را از طریق راه رفتن بر روی طناب طی نماید؛ تصمیمی که سختی های خاص خودش را دارد و...
در جنگ جهانی دوم خانواده ی سِیتا و خواهر سه سالهاش ستسوکو در کوبه ساکن هستند. پدر افسر نیروی دریایی است و مادر ناراحتی قلبی دارد. در یکی از بمبارانها، مادر پیش از بچه ها به پناهگاه می رسد و طی بمباران پناهگاه، بشدت میسوزد و می میرد. حالا، نگهداری ستسوکو به عهده ی سیتا است. آنها نزد یکی از اقوام دور خود میروند، ولی زن خانه ، پس از مدتی با سنگدلی با آنها رفتار میکند و دو بچه تصمیم میگیرند…
زمانی که قلمرو مایا با زوال روبرو میشود، بزرگان تنها راه چاره را ساختن معابد بیشتر و قربانی کردن انسان ها می دانند. «جاگوار پا» مرد جوانی است که برای قربانی شدن برگزیده شده، اما می گریزد و اکنون او باید برای زنده ماندن و نجات خانواده اش بجنگد…
داستان فیلم در مورد سگی است باوفا که در ایستگاه مترو رها شده است. پروفسور پارکر ویلسون سگ رها شده را می یابد و تلاش می کند تا صاحبش را پیدا و سگ را به او تحویل دهد. اما پروفسور هرچه تلاش می کند ، نمی تواند صاحب آن سگ را پیدا کند ، در نتیجه سگ را به خانه ی خود می برد و نام هاچیکو را برای او انتخاب می کند …
سه بیلبوردهای خارج افول، میسوری یک درام تیره کمیک از برنده جایزه اسکار مارتین مکدونا (در بروژ) است. پس از ماه ها بدون مقصر در پرونده قتل دخترش گذشت، ...
کوه نوردی که در حالی در زیر تخه سنگ های بزرگ درگیر کارهای هیجانی خودش است و در ان قسمت گیر افتاده است در پی زنده ماندن خود در انجا همه کاری می کند او نه غذای دارد نه چیزی و باید تمام وسایل و ابزار مورد نیازش رو خودش تامین کند تا ...
بعد از اینکه دختر و دوست دوور کلر گم میشوند، پلیس وارد ماجرا شده اما او شخصا سعی در پیدا کردن او دارد. اما چقدر این پدر ناامید میتواند در حفاظت از خانواده اش موفق باشد؟
چارلي و کارخانه ي شکلات سازي (CHARLIE AND THE CHOCOLATE FACTORY):در يک شهر بزرگ صنعتي و در آلونکي نيمه ويران، «چارلي باکت» کوچولو (هايمور) هم راه پدر و مادر و دو مادربزرگ و پدربزرگ، زندگي گرم و صميمانه اي دارد، تا اين که بليت ويژه ي طلايي پنهان در زرورق شکلات هاي «ويلي وانکا» (دپ) را پيدا مي کند. او به اين ترتيب هم راه چهار برنده ي ديگر به گشتي خصوصي در داخل کارخانه ي عظيم «ويلي وانکا» دعوت شده است...
پدری که در طول زندگی اش عاشق قصه گویی بوده و همواره قصه های شیرینی از زندگی خود برای روایت کردن دارد و پسری که تمام قصه های پدر را زاییده ذهن او و کذب می داند و از اینکه همواره در طول زندگی اش مجبور بوده به این داستانهای دروغین گوش بدهد خسته شده، او فکر می کند که هیچ چیز از زندگی واقعی پدرش نمی داند و حالا که خودش در آستانه بچه دار شدن است دوست دارد به واقعیت زندگی خود وپدرش آگاه شود. حالا پدر در آستانه مرگ است و قصه ها هم رو به پایان...
«اجکوم» (هنکس) سر نگهبان بخش محکومان مرگ یک زندان ایالتی است. یکی از زندانیان، سیاه پوست تنومند و قوی هیکلی به نام «جان کافی» (دانکن) است که به اتهام قتل دو دختر بچه، به اعدام محکوم شده، در حالی که نیروی خارق العاده ی شفابخشی دارد...
« 12 سال برده بودن » که براساس سرنوشت واقعی سالومون نورتاپ ساخته شده، داستان مرد سیاه پوستی را روایت می کند که در شهر واشینگتن دزدیده شده و به عنوان برده فروخته می شود و به مدت 12 سال در یک مزرعه مشغول به کار می شود تا اینکه...
داستان زندگی مردی است که با همسر و سه فرزند خود زندگی میکند. او ناگهان یک روز که از از خواب بلند میشود و متوجه می شود که یک پیرمرد شده و اکنون در سال ۲۰۹۲ زندگی می کند. او آخرین انسانیست که دچار پیری شده و در تمام دنیا به او توجه خاصی دارند. هر چند در ابتدا به نظر میرسد او درک درستی از اطرافش ندارد اما خبرنگار جوانی به ملاقات او می آید و از او می خواهد داستان زندگی اش را تعریف کند...
داستان این فیلم دربارهی یک پسر نوجوان و خجالتی آلمانی به نام "جوجو" میباشد که توسط مادری تنها بزرگ شده است و در میان جنگ جهانی دوم با تنها دوست خیالی خود یعنی "آدولف هیتلر" به انجام کارهای مختلف و هیجانانگیزی دست میزند که …
اعضای خانواده کی-تایک که همگی بیکار هستند، علاقه زیادی به زندگی در پارک ها دارند اما هنگامی که درگیر یک حادثه غیر منتظره می شوند، همه چیز تغییر می کند…
پس از انکه سه دزد جوان وارد خانه مردی به نام نابینا (استفان لانگ) می شوند، درگیر ماجراهایی میشوند که در این خانه به وقوع می پیوندد؛ سپس این سه دزد مجبور میشوند برای نجات زندگی شان تلاش کنند ولی …
12 نفر از اعضای هیئت منصفه قصد دارند در مورد اعدام شدن جوانی تصمیم بگیرند. تمام اعضا به جزء یک شخص رای بر محکومیت جوان میدهند. به مرور زمان با مخالفت همان یک نفر و دلایلی روشنی که می اورد کم کم ...
فیلم داستان یک روانشناس کودکان به نام مالکوم کرو را روایت میکند که سعی در بهبود وضعیت یک کودک دارد. این پسر کوچک که نامش کول است ارواح را میبیند و از این موضوع میترسد. کرو با او دوست میشود و سعی میکند تا کول را درمان کند….