يک گروه ناموفق راک به نام «لون رينجرز» تصميم مي گيرند گرداننده هاي ايستگاه محبوب راديويي شان، KPPX را به گروگان بگيرند و از آنان بخواهند نوارشان را پخش کنند...
"آلکس اوونز" زنی چندکاره است،در روز کارگر و در شب رقاصی حرفه ای.رویای او وارد شدن به یک کمپانی واقعی رقص است و با تشویقهای دوست پسر و رئیسش ممکن است شانس رسیدن با آن را داشته باشد...
داستان کمدی عشقی این فیلم در مورد یک وکیل خسته از کار ( ریچارد گر ) است که با دیدن یک معلم خوش چهره رقص باله ( جنیفر لوپز ) تصمیم می گیرد در کلاس او نام نویسی کند و...
فردی که به تازگی ازدواج کرده است و بر اساس مشکلاتی که همسرش با آنها مواجه بوده از او به ناچار دوری می گزیند، فرصتی به دست میاورد تا بتواند به منظور ارتباط برقرار کردن با همسر خود و رفع این مشکل تغییر چهره دهد و در کنار همسرش در مسابقه ی رقص شرکت کند اما …
«کريس کول» (والبرگ)، تعميرکار ماشين هاي فتوکپي و خواننده ي جايگزين يک گروه موسيقي، آرزو دارد روزي ستاره ي راک شود. يک روز، «کريس» پيامي تلفني دريافت مي کند که زندگي اش را تغيير مي دهد - او حالا به خواننده ي اصلي گروه «استيل دراگون»، تبديل شده است...
"جاناردان جاکار" به دنبال رویاهایش برای تبدیل شدن به یک ستاره بزرگ در موسیقی راک می باشد، و در همین مسیر با دختری بنام «هیر» آشنا شده و عاشق او می شود...
در سال 1960، رهبر گروه "Beach Boys" با بیماری روان پریشی خود مبارزه می کند تا بتواند شاهکاری در دنیای پاپ خلق کند. در نهایت در سال 1980 او کاملاً شکسته شده و تحت نظارت 24 ساعته قرار می گیرد...
این فیلم داستان زندگی ۴ مرد جوان از محله فقیر نشین "نیوجرسی" است که به هم میپیوندند تا گروه معروف راک به نام “چهار فصل” را بسازند. داستان فیلم به چهار بخش برخاستن، دوران سخت، مشکلات شخصی و پیروزی نهایی گروهی از دوستان است که موسیقی شان تبدیل به نماد یک نسل شد...
این مستند دستاورد فیلم برداری در بیست و پنج کشور از پنج قاره جهان، طی ۵ سال اخیر میباشد و ما را به دیدن سرزمین های مقدس، مناطق فاجعه زده، عجایب طبیعی، و ... می برد.
داستان فیلم درباره ی یک ستاره موسیقی راک است که بعد از پیدا کردن یک نامه ای که چهل سال پیش از طرف John Lennon به او نوشته شده بود, میخواهد زندگی خود را تغییر دهد و ……
شش مرد که کارشان را در کارخانجات شفيلد انگلستان از دست داده اند، مأيوس و مستأصل تصميم مي گيرد يک «نمايش» راه بيندازند. آنان مورد تمسخر و تحقير دوستان و آشنايان قرار مي گيرند و ناگزيرند پنهاني و پراکنده تمرين کنند. اما سرانجام نمايش خود را با موفقيت روي صحنه مي برند.
داستان فیلم حکایت واقعی یک ایستگاه رادیویی غیر قانونی پخش موسیقی راک و پاپ در دهه 60-70 انگلیس است که از داخل یک کشتی به نام "Pirate Radio Rock" و از داخل آبهای دریای شمال تهیه و پخش میشد و با مخالفت حکوت سلطنتی وقت بریتانیا همراه بود و کشمکش بین این رادیو که آن زمان بیش از 96% مردم به آن گوش میدادند یکی از جنبه های دیدنی این فیلم به یاد ماندنی است.
«اريکا» (هوپر) استاد کهنه کار پيانو، در يکي از کنسرواتوارهاي معروف وين تدريس مي کند. او شوهر نکرده و نامزدي هم ندارد. اما روزي پي مي برد يکي از دانشجوهاي با استعدادش به نام «والتر» (ماژيمل) به او علاقه مند شده و شخصيت سرد و خشکش، اصلا آن جوان را پس نزده است...
یک خواننده پاپ، پس از کنار گذاشتن حرفه خود برای بازیگری، توسط یک طرفدار وسواسی و روحی شبیه به گذشته خود مورد آزار و اذیت قرار می گیرد. این اتفاقات باعث می شود که او به آرامی دیوانه شود.
«دی جی» که یک خلافکار اهل ممفیس است، تصمیم گرفته اولین موزیک رپ اش را ضبط و منتشر کند. وقتی که خبر آمدن رپر مشهوری بنام «اسکینی بلک» به گوشش می رسد، تمام تلاشش را می کند تا بتواند توجه او را جلب کند.
ترکیبی از فوتیج ها، پشت صحنه هایی که مایکل جکسون برای فیلمبرداری کنسرت ها و موزیک ویدیوهای خود، آن کارها را انجام می داده است. نکته قابل توجه این فیلم این است که تمامی این ها بر اساس واقعیت بوده و چیزی از قبل برنامه ریزی نشده و ...
داستان فیلم در باره ی رابرت یک عضو از گروه راک است که گروهشان به شهرت می رسد اما پس از آن اعضای گروه او را اخراج می کنند و رابرت هم از این ماجرا به سختی دلگیر شده و برای سالها گوشه گیر می شود. تا اینکه دوباره شانس به او رو می کند و به او پیشنهادی برای پیوستن به یک گروه جدید داده می شود…
ورونیکا(ژاکوب) به کراکوف میآید و در مدرسه موسیقی به تحصیل آواز میپردازد، اما پس از مدتی بیمار میشود و طی نخستین اجرای عمومیاش روی صحنه میمیرد. در همین زمان در پاریس، ورونیک(ژاکوب) آرزوهایش را برای بدل شدن به یک خواننده حرفهای کنار میگذارد تا معلم مدرسه شود و در این بین با عروسکگردانی ملاقات میکند. ورونیک در ضمن گوئی با نوعی تلهپاتی وجود همزاد درگذشتهاش را حس میکند.
چهار عضو یک گروه دبیرستانی هر کاری می کنند تا به کنسرت گروه “کیس” در دیترویت برسند.به منظور رسیدن به برنامه آنها باید با دزدی، تقلب و یک مادر ضد راک روبرو شوند…
«گلن هالند» (دریفوس) مردی است عاشق موسیقی، که می خواهد لااقل یک قطعه ی موسیقی ماندگار و پرمعنا از خود بر جای بگذارد. اما با کار کردن روی قطعات موسیقی خودش، و در همان حال نواختن موسیقی در رستوران هتل ها، زندگی اش نمی گذرد؛ به همین جهت با اکره شغل تدریس موسیقی را در یک دبیرستان قبول می کند…
"آنتونی" و "پدرو" به طور اتفاقی در یکی از بزرگراههای کالیفرنیا یکدیگر را ملاقات میکنند. همین طور که در حال جستجوی اطراف هستند متوجه میشوند که از کشور خارج شده و وارد مکزیک شدهاند. جایی که دیگر امیدی ندارند، تصمیم میگیرند با یک ون به خانه برگردند، اما آنها خبر ندارند که درون آن ون ...
تصويري گسترده و فراگير از آمريکاي معاصر، که بي هيچ تحليل يا پي گيري خط روايي، جلوه هايي چشمگير از جنبه هاي مختلف زندگي آدم هاي در بند تکنولوژي را به نمايش مي گذارد.
انگلستان، سال 1984. روزنامه نگاری بنام «آرتور استوارت» (بیل) در مورد یک خواننده راک بنام «برایان اسلید» (میرز) تحقیق می کند که به شدت تحت تاثیر خواننده آمریکایی بنام «کرت وایلد» (مک گریگور) قرار گرفته است، خواننده ای که کنسرت هایش در زمان خودش کاملا جنجالی بود و …
دهه ي 1930. «امت ري» (پن) يکي از بهترين نوازنده هاي گيتار جاز و در واقع، پس از «جنگو راينهارت» افسانه اي، بهترين گيتاريست دنيا به شمار مي آيد. «امت»، با وجود تمامي شور و حساسيتي که دارد، در خارج صحنه، آدم بي سروپايي است...
دوازدهم اکتبر سال 1978. با تلفن یک فرد ناشناس، پلیس وارد اتاق «سیدویشز» (اولدمن) و محبوبهاش، «نانسیاسپونگن» (وب) در اهتل چلسی نیویورک میشوند و با جنازه خونی نانسی و «سید» نشئه روبهرو میشوند...
میچی “دمی لواتو” به همراه مادرش به کمپ تابستانی آمده اند ، میچی که در تابستان سال قبل توانسته بود با اجرای زیبایش خود را به شین “جو جوناس” نشان دهد در این تابستان آنها دوستان نزدیکتری به هم شده اند. کمپ راک این تابستان با میزبانی (برادران جوناس) شین “جو” جیسون “کوین” و نیت “نیک ” شکل گرفته و گروه های بسیار حرفه ای و بیشتری به کمپ آمده و رقابت تنگاتنگی برای عنوان بهترین گروه صورت گرفته ، میچی نیز در این تابستان با آهنگ های جدید و زیبایی به کمپ آمده …
۲۴ سپتامبر ۱۹۱۴ ارتشهای آلمان بریتانیا و فرانسه در جریان جنگ جهانی اول در بلژیک با هم میجنگیدند. شب کریسمس جنگ را تعطیل میکنند تا دست کم برای چند ساعت کریسمس را جشن بگیرند. در ارتش آلمان یکی از سربازان که سابقه خواندن در اپرا را نیز دارد شروع به خواندن ترانه کریسمس مبارک میکند. صدای خواننده آلمانی را سربازان جبهه های دیگر میشنوند و با پرچمهای سفید به نشانه صلح از خاکریز بالا می آیند و بسوی ارتش آلمان میروند.آنشب سربازان ۳ ارتش در کنار هم شام میخورند و کریسمس را جشن میگیرند ولی هر ۳ فرمانده توافق میکنند که از روز بعد صلح شکسته شود و جنگ را از سر بگیرند...