این فیلم بر اساس کتاب منتخب نوشته شده توسط هارپر لی می باشد که داستان آتیکوس فینچ، وکیلی که در آلاباما جایی که در سال ۱۹۳۰ تبعیض نژادی همچنان بر پا بود زندگی می کند را به تصویر می کشد. این وکیل سعی دارد تا از مرد سیاه پوستی که متهم به تجاوز به یک زن سفید پوست است، دفاع کند. مردم شهر سعی می کنند تا وی را از این امر منصرف کنند اما او همچنان بر تصمیم خود قاطعانه پا فشاری می کند...
جان دلینجر (جانی دپ) نماد خلافکاران امریکایی و بزرگ ترین سارق بانک امریکاست. دستگیر کردن دلینجر هم معنا با مبارزه با تمام بدنه ی تبهکاری شده است. دلینجر اما یک تبهکار ساده نیست او به مردم احترام می گذارد و می داند که اگر مردم او را دوست داشته باشند به راحتی هر جا بخواهد می تواند پنهان شود. از ان سو ملوین پرویس (کریستین بیل) کاراگاه دقیق و وظیفه شناس، شخصا مامور شده است تا کار دلینجر را یکسره کند...
آوریل سال ۱۸۶۱، عمارت عظیم تارا در آتلانتا. « اسکارت اوهارا » ( لى ) در مىیابد که مرد رؤیایىاش، « اشلى ویلکس » ( هوارد ) به او علاقه اى ندارد و در صدد است با « ملانى همیلتن » ( د هاویلند ) ازدواج کند. اما از طرف دیگر « رت باتلر » ( گیبل ) عضو بدنام یک خانواده ى ثروتمند ساکن چارلستن دلباخته ى « اسکارلت » سرزنده مىشود و در او ویژگىهایى شبیه به خود پیدا مىکند.
در دوران رکود اقتصادي، در مناطق جنوبي، سه زنداني از گروه زنداني هاي زنجيري ميسي سيپي به نام هاي «يوليسيز اورت مگيل»، «دلمار» ساده و دوست داشتني، و «پيت» هميشه عصباني، به هواي آزادي و بازگشت به خانه هاي شان، فرار مي کند...
این فیلم داستان جدیدی از سفید برفی را روایت می کند، در سرزمینی که سفید برفی زندگی می کند وی تنها شخصی است که از ملکه آن سرزمین زیباتر است و به همین دلیل، ملکه قصد کشتن سفید برفی را دارد؛. اما چیزی که ملکه به هیچ عنوان تصور نمی کرد این است که سفید برفی تهدیدی جدی برای حکومتش به حساب بیاید، در این بین سفید برفی توسط یک شکارچی ماهر که توسط ملکه اجیر شده هنر جنگیدن را می آموزد اما ...
دو بچه به نام های «جودی» (دانست) و «پیتر» (پیرس) بازی سحرآمیزی را در خانه ای متروکه پیدا می کنند و مشغول بازی می شوند. ناگهان «آلن» (ویلیامز)؛ مرد بالغی که وقتی دوازده ساله بوده این بازی را کرده و از آن موقع تا به حال در آن گیر کرده است، از داخل آن بیرون می آید. تنها امید رهایی «آلن» این است که بتواند بازی را تمام کند
سه روز بعد از ترک کریستین، آنا کارش را در انتشارات مستقل سیاتل (SIP) به عنوان دستیار شخصی جک هاید شروع میکند. او احساس خوبی درباره جک ندارد. کریستین به او ایمیل میدهد تا او را به نمایشگاه گالری دوستش، خوزه رودریگز، در پورتلند ببرد. این دو باهم به نمایشگاه میروند و آشتی میکنند. کریستین عکسهای خوزه از آنا را میخرد؛ زیرا نمیخواهد افراد دیگر این عکسها را در خانهشان داشته باشند...
دیوید رایس پسر نوجوانی است که به تنهایی با پدرش زندگی می کند و مادرش آنها را ترک کرده است . دیوید یکروز کشف می کند توانایی جهیدن دارد و می تواند با سرعت بسیار زیادی حرکت کند و پرش های بسیار بلندی داشته باشد . او ابتدا تصمیم می گیرد به یک بانک دستبرد بزند و در ادامه پدرش را نیز ترک می کند . هفت سال بعد دیوید زندگی پر ماجرایی دارد و تمام وقت خود را صرف جهیدن در مکانهای مختلف دنیا می کند و بخاطر سرقت از بانک و پول زیادی بدست آورده ، زندگی مرفهی دارد . در ادامه او پی می برد بخاطر یک جهش ژنتیکی چنین توانایی هایی را بدست آورده و افراد دیگری مثل او نیز وجود دارند . او همچنین با مردی به اسم رولند کاکس آشنا می شود که قصد کشتنش را دارد . او هر طور شده از دست رولند گریخته و به زادگاهش باز می گردد و در آنجا دوست دختر دوران نوجوانی اش یعنی میلی را می بیند و همراه او عازم رم می شود …
داستان از شهر هالوین آغاز می شود. شهر وحشت و کابوس کودکان. شهری که هیولا های ترسناک کودکان در آن سکونت دارند. اما آنان بد جنس نیستند و اما سیر اصلی داستان با جک یا پادشاه کدو تنبل ها که اسکلتی خوش تیپ و جذاب است رنگ می گیرد. این که جک از کار های همیشگی اش خسته شده و در جست و جوی سالی متفاوت پا در شهری دیگر می گذارد و بعد از دیدن جشن کریسمس تصمیم می گیرد کریسمس آن سال را خود رهبری کند. غافل از این که ...
در سال ۱۹۷۸ اف بی ای مبارزه زیر زمینی علیه تشکیلات تبهکاران حرفه ای آغاز می کند. در این میان «دانی براسکو» (جانی دپ) ماموریت می یابد تا با نزدیک شدن به «بنجامین لفتی» (ال پاچینو) که برای مافیا کار میکند اطلاعاتی بدست آورد. این فیلم براساس یک داستان واقعی ساخته شده است...
فيلم با لحظات فرود آپولو 11 بر ماه آغاز مي شد و روايت بر مبناي شخصيت جيم لاول، فضانورد معروف آمريكايي و فرمانده آپولو 13 شكل مي گیریرد. داستان ضمن روايت زندگي خانوادگي آنها از يك سو و مشكلات عظيمي كه در راه اين ماموريت پشت سر گذاشتند، از سوي ديگر ادامه مي يابد.
رائول ( جانی دپ ) به همراه گونزو ( بنیکو دل توره ) برای تهیه گزارش به لاس وگاس آمده اند اما همیشه در حال استفاده از انواع مواد مخدر هستند و فرق بین واقعیت و توهم را نمی توانند تشخیص بدهند. آنها همیشه توهم می بینند تا اینکه گونزو در آسانسور با دختری ( کامرون دیاز ) که خود را خبرنگار معرفی میکند آشنا شده و عاشق او میشود اما مواد مخدر ذهن او را بهم ریخته.
هنگام اسارت « ريچارد شيردل » ( هانتر ) به دست اتريشیها ، شاهزاده ى خبيث ، « جان » ( رينز ) خود را فرمانرواى انگلستان اعلام میكند. شواليه اى به نام « رابين هود » ( فلين ) حاضر نمیشود تن به حكومت او بدهد و با يارانش در جنگل شروود عليه شاه غاصب و عمالش شورش میكند.
«رابين هود» و «جان کوچولو» از سوي حکومت فاسد «پرنس جان»، ياغي شناخته مي شوند. «سر هيس»، ملازم «پرنس جان» با هيپنوتيسم، «شاه ريچارد» را روانه ي جنگ هاي صليبي کرده است. در جنگل شروود، «رابين» و «جان کوچولو» ماليات هايي را که به زور گرفته شده پس مي گيرند و پول ها را ميان مردم فقير شهر پخش مي کند...
هنگامی که رابین با همراه آفریقاییش به انگلستان می آید و شاهد ستمگری و حکومت ظالمانه کلانتر ناتیگهام میشود ، تصمیم میگیرد که به عنوان یک یاغی با کلانتر مبارزه کند…
ماجرا در مورد کماندار مبارز و جنگجویی بنام رابین هود (راسل کرو) است که در ارتش پادشاه ریچارد خدمت می کند. پس از مرگ پادشاه، شاهزاده “جان” قرار است جانشین او شود اما رابین هود او را مردی خودخواه و ظالم می داند و با او مخالف است تا اینکه …
«تريستان» (کاکس) انگليسي جواني است که مي خواهد با «ويکتوريا» (ميلر) ازدواج کند. «ويکتوريا» شرط مي گذارد که اگر او يک شهاب بيابد به خواستگار ديگرش جواب رد خواهد داد. «تريستان» سفري را آغاز مي کند و به سرزمين اسرارآميز «استورم هولد» مي رود جايي که شهاب را مي يابد؛ دختري به نام «ايوين» (دينز)...
«بن براداک» (هافمن) که تازه فارغ التحصيل شده است، هنوز براي آينده ي خود تصميم جدي نگرفته است. خيلي زود «خانم رابينسن» (بنکرافت)، همسر دوست پدرش، به او علاقه مند مي شود و سعي مي کند او را فریب دهد...
یک مرد غیر معتدل به نام «توماس ادوارد لورنس» که با عنوانهای مختلفی لقب گرفته است، از قهرمان گرفته تا شارلاتان و سادیسمی، خود را جای یک سرباز گمنام میزند و برای جستجوی افتخار به سمت بیابانهای عربستان میرود...
«پاتريک کنزي» (کيسي افلک) و «انجي گنارو» (ماناگن)، زوج کارآگاه خصوصي، پرونده ي خانواده اي که دخترشان اخيرا ربوده شده به دست مي گيرند اما اين پرونده زندگي شخصي و حرفه اي آن دو را تحت تأ ثير قرار مي دهد...
«مایک سالیوان» برای یکی از سران مافیای امریکا بنام «جان رونی» آدم می کشد. سالیوان رونی را بعنوان یک پدر نمونه، الگوی خود قرار داده است. با این حال وقتی که پسرش او را در حال انجام قتل می بیند، مایک سالیوان تلاش می کند تا جان پسرش را نجات دهد و از سوی دیگر از کسانی که او را به مسیر اشتباه کشاندهاند انتقام بگیرد…
سیاستمداری به نام دیوید نوریس (دیمون) به زنی بالرین به نام الیس (بلونت) علاقمند می شود ولی دست سرنوشت این دو را از هم جدا می کند. و این فیلم در مورد یک سیاستمدار و یک رقاصه می باشد که بوسیله نیروهای عجیب و خاصی در کنار هم قرار میگیرند و درگیر یک رابطه می شوند که قضایای جالب و هیجان انگیزی اتفاق می افتد…
داستان کلی فیلم درباره ی زنی جوان و باهوش از خانواده ای نسبتا متوسط با علایقی خاص به نام الیزابت بنت و مردی ثروتمند و مغرور نسبت به موقعیت اجتماعی خود به نام دارسی و علاقه ی این دو نسبت به هم است . علاقه ای که به دلیل رفتار و موقعیت اجتماعی هر یک بر هم پوشیده بوده و گاهی تنفر از هم به نظر میرسد . رفتار متکبرانه ی دارسی که برای الیزابت قابل تحمل نیست دوام چندانی نمی یابد و دارسی مجبور میشود غرور کاذب خود را کنار گداشته و علاقه ی خود را به الیزابت ابراز کند و …
گاهی احساس می کنیم بسیار خوش بخت هستیم و زندگی مان بهترین است، اما ناگهان اتفاقی تمام تصوراتمان را بر هم می زند. و این درست اتفاقی است که برای «مت کینگ» افتاد. او که نسبتا همسر و پدری بی تفاوت بود گمان می برد که زندگی فوق العاده ای دارد و هیچ چیز بهتر از این نمی شود. اما روزی همسرش در یک حادثه و در اثر تصادف با قایق به شدت مجروح می شود و به کما می رود. مت مجبور است بیشتر به دو دخترش برسد و در خلال این ماجرا با فرزندانش صمیمی تر می شود...
سال ۱۹۳۵. برایونی تالیس فرزند ۱۳ ساله خانواده ای مرفه، با متهم کردن معشوق خواهر بزرگترش به جرمی که مرتکب نشده، سرنوشت زندگی خیلیها را بکلی تغییر میدهد. بر اساس رمان عاشقانه انگلیسی، نوشته «یان مک ایوان».
در پاییز ۱۹۴۲ ارتش آلمان نازی تا پشت دروازههای استالینگراد پیشروی کرده و سعی در تصرف شهر دارد. در سوی دیگر، واسیلی زایتسف تک تیرانداز ماهر روسی با حمایت دانیلف افسر تبلیغات به یک قهرمان محلی تبدیل میشود، اما با آمدن سرگرد کونیگ آلمانی که یک تیرانداز زبده است، مهارت او به چالش طلبیده میشود. در حالی که دامنه جنگ گستردهتر میشود، میان این دو نیز جدالی شخصی درمیگیرد و هر کدام سعی میکنند تا دیگری را هدف گلوله قرار دهند...
کوین کاستنر در نقش یک سرباز آمریکایی بعد از شرکت در جنگ و نشان دادن شجاعت خود جایی را برای سکونت دور از مردم انتخاب میکند، به مرور زمان با سرخپوستها ارتباط برقرار میکند و عامل این ارتباط هم زنی سفیدپوست است که چند سرخ پوست خشن در زمان کودکی پدر و مادرش را به قتل رساندند و حال وضعیت روانی مناسبی ندارد...
22 اوت 1972 ٫ «سانی» (پاچینو) برای تأمین هزینه ی عمل جراحی تغییر جنسیت دوستش، «سال» (کازال) به بانک فرست بروکلین سیوینگز دستبرد می زند. اما این سرقت ناموفق می ماند و تبدیل به یک ماجرای گروگان گیری می شود …
“کتابخوان” راجع به دو نسل است: میشل برگ (با بازی رالف فاینس) پسری که در سنین نوجوانی عاشق و همخانه ی زن میانسالی به نام هانا (با بازی کیت وینسلت) میشود و روابط عاشقانه ای که روز به روز بیشتر میشود، ولی پس از چند سال هنگامی که “میشل” در رشته ی حقوق تحصیل میکند، متوجه میشود که عشق قدیمش “هانا”، به جرم جنایات جنگی و عضویت در حزب نازی آلمان در دادگاه کیفری در حال محاکمه است و این مسئله زندگی او را نیز تحت تاثیر قرار میدهد.
سن فرانسيسکو. «دانيل هيلارد» (ويليامز) که همسرش، «ميراندا» (فيلد) از او جدا شده، فقط اجازه دارد که روزهاي شنبه بچه هايش را ببيند. او خيلي زود به اين نتيجه مي رسد که براي حضور بيشتر در کنار بچه ها، بايد خود را به شکل يک خدمتکار زن درآورد و به استخدام در همسرش دربيايد...
اکنون جنگ با دشمنان پایان یافته و جنرال شانگ از مولان درخواست ازدواج کرده است اما مغول ها همچنان در صدد حمله به چین هستند و نداشتن نیروی نظامی کافی در چین برای مبارزه با مغول ها آن ها را به فکر اتحاد با کشور های همسایه وا داشته است که این اتحاد هزینه هایی برای کشور چین و سه پرنسس آن خواهد داشت.
جانی کش در سال 1932 در آرکانزاس آمریکا بدنیا آمده و در یک خانواده کارگری بزرگ می شود. او علاقه بسیار زیادی به موسیقی کانتری پیدا می کند و اولین ترانه های خود را بهنگام خدمت در نیروی دریائی در آلمان می نویسد. پس از بازگشت به امریکا، با دختری به اسم ویوین ازدواج می کند و در یک شغل معمولی مشغول می شود. اما رویای او خواننده شدن است و نهایتاً با یک تهیه کننده نامدار به اسم سام آشنا شده و سفری را برای اجرای چند کنسرت آغاز می کند. جانی با هر ترانه ای که می خواند مشهورتر می شود اما مشکل اینجاست که او به مواد مخدر و مشروبات اعتیاد پیدا کرده است. یکی از همراهان او به دختری اسم جون کارتر است سعی می کند تا او را از شر اعتیادش نجات دهد و همین موضوع باعث شکل گرفتن روابط عاشقانه ای بین آندو می شود...
پیتر بنینگ» (ویلیامز)، وکیل متنفذ و موفق، زن و دو فرزندش را برای تعطیلات کریسمس به دیدن «مادربزرگ وندی» (اسمیت) به لندن می برد. او که بر اثر مشغله های حرفه ای، از توجه و نزدیکی کافی به بچه هایش بازمانده، یک شب از مراسم جشنی به خانه ی «وندی» باز می گردد و در می یابد که بچه ها ناپدید شده اند. در یادداشتی به امضای «کاپیتان جیمز هوک»، از او دعوت می شود تا برای باز پس گیری آنان به «سرزمین رؤیایی» برود
«تام استال» (ویگو مورتنسن) شهروندی نمونه، پدری ایده آل و شوهری محبوب است. او به همراه پسرش «جک»، دخترش «سارا» و همسرش «ایدی» (ماریا بلو) زندگی آرامی را درمیلبروک ایندیانا می گذرانند. اما وقتی دو تبهکار خشن به قصد سرقت از غذاخوری وی دست به سلاح می برند، او ناچار به مقابله با آنها برمی خیزد و پس از گرفتن اسلحه یکی از آنها به زندگی دو تبهکار خاتمه می دهد. تام با هیاهوی رسانه ها درباره این ماجرا یک شبه تبدیل به قهرمانی محلی می شود. اما پیدا شدن سرو کله تبهکاری به نام «فاگرتی» (اد هریس) آرامش تام استال را به هم می زند. فاگرتی اصرار دارد که نام او در واقع «جویی کیوساک» است و در گذشته آدم کشی حرفه ای بوده و از وی می خواهد تا همراهش به فیلادلفیا، جایی که به آن تعلق دارد، برود …
«نیک نیلر» (اکهارت)، «متخصص ماست مالی» فعالیت شرکت های بزرگ دخانیات بدون هیچ مشکل و عذاب وجدانی، سخن گوی صنعتی است که سالانه میلیون ها نفر را می کشد. او در عین حال می کوشد تا برای پسر جوانش، «جویی» (برایت) پدر خوبی باشد و …
یک هتل کثیف در شهر بانکوک. «دافی»، مرد پریشان احوال و معتاد اسکاتلندی، نقشه ی یک جزیره ی رویایی را به جوانی امریکایی به نام «ریچارد» می دهد و سپس خودکشی می کند. «ریچارد» نیز به اتفاق یک زن و شوهر فرانسوی عازم پیدا کردن آن جزیره می شوند...
این انیمیشن از سری انیمیشن های کمپانی والت دیزنی و محصول سال 1989 می باشد در دنیای زیر دریاها پری دریایی کوچولو اریل دختر شانزده ساله تریتون پادشاه دریاهاست. اریل وقت خود را به جمع کردن اشیاء مربوط به انسانها و کشف دنیای آنها می گزراند. در این راه مرغ دریایی اسکاتی و فلاندر ماهی ای که دوست صمیمی اریل است به او کمک میکنند. در یک شب طوفانی کشتی شاهزاده اریک دچار حادثه میشود و اریل، اریک را نجات میدهد و به دریا باز میگردد. از اریل تصویری محو و صدایی زیباودلنشین در ذهن اریک نوزده ساله نقش میبندد. از سوی دیگر
«رابرت لانگون» که متخصص رمزگشایی از نوشته ها و تصاویر عهد کهن است، متوجه خطری میشود که واتیکان و کل جهان را تهدید میکند. او پس از ناپدید شدن چند کاردینال، راهی شهر رم میشود تا با عوامل منفی فیلم که قصد نابودی زمین را دارند، مبارزه کند...
۱۴۰۸ اتاقی در یک هتل به نام دلفین است. هرکس به این اتاق وارد شود به هیچ عنوان باز نمیگردد. یک نویسنده مغرور که به مسائل ماورای طبیعی اعتقادی ندارد وارد این اتاق میشود تا به همه ثابت کند هیچ چیز خاصی در آن نیست، ولی … (این فیلم دارای دو پایان متفاوت است.این نسخه ی مخصوص کارگردان میباشد!!!
این داستان ادامه فیلم " سکوت بره ها " می باشد و در فلورانس ایتالیا پس از گذشتن یک دهه از حوادث سکوت بره ها آغاز می شود . هانیبال که یک بیمار روانی است توسط کلاریس استارلینگ که مامور FBI است در یک زندان با امنیت بسیار بالا ، ملاقات می شود . سپس او از زندان می گریزد و به امریکا باز می گردد و می کوشد تا با استارلینگ تماس بگیرد و نقشه انتقام جویی از یکی از قربانیان قدیمی اش را اجرا کند...