این فیلم بر اساس رمانی به همین نام اثر آنا تاد ساخته شده و داستان دختر جوانی به نام تسا را روایت می کند. تسا دختری وظیفه شناس و متعهد است که به معشوقه دبیرستانی خود وفادار است. او با جاه طلبی های زیاد و آرزوهای بسیار بزرگ وارد دانشگاه می شود اما هنگامی که با پسری مرموز به نام هاردین اسکات دیدار می کند، همه چیز عوض می شود. هاردین که پسری گیرا و سرکش است، تمام افکار و زندگی تسا را به چالش می کشد…
دختری جوان با گذشته ای مرموز وارد ایت کارولینای شمی می شود، جایی که با یک مرد بیوه آشنا می شود. آشنایی که او را مجبور می کند با راز های تاریکش روبرو شود و ….
جس ( پارمیندیر ناگرا ) دختری هیجده ساله از یک خانواده هندی ساکن شهر لندن است. جس با تمام دختران همسن و سال خود متفاوت است و نگاه متفاوتی به پسران دارد. برای او پسران به سادگی همبازی فوتبال در پارک نزدیک خانه هستند. در واقع برای جس تنها دو چیز بسیار مهم در زندگی وجود دارد، فوتبال و دیوید بکهام. خانواده متعصب او بویژه مادرش از این تفاوت فاحش او با سایرین در رنج هستند. روزی در پارک هنگام بازی فوتبال جس با جولیس ( کیرا نایتلی ) ملاقات میکند و …
جاناتان به دخترش "کلر" یک جعبه قدیمی موسیقی می دهد با این وعده که هفت آرزوی او را بر آورده میکند ، در ابتدا همه چیز خوب پیش می رود و زندگی "کلر" رو به بهبوری می رود تا زمانی که متوجه میشود با بر آورده شدن هر آرزو نزدیک ترین افراده به او به روش های خشونت آمیز کشته میشوند...
الکس «هیچ»، نوعی دلال ازدواج است و به مردها در مورد برقراری رابطه با زن های رؤیایی شان، مشورت می دهد. تا این که خودش علاقه مند دختر روزنامه نگاری به نام «سارا ملاس» می شود و به این ترتیب روش هایش محک خواهد خورد...
داستان در مورد نویسنده هالیوودی موفقی به نام “گیل پندر” (با بازی اوون ویلسون) است که همراه با نامزدش و خانواده او به فرانسه سفر می کند. قرارگیری گیل پیرامون افرادی که نامزدش با آن ها رابطه ای دوستانه دارد، برای او راضی کننده نیست و تصمیم می گیرد زمان خود را صرف پیاده روی های انفرادی در خیابان ها و کوچه های پاریس کند. اولین نقطه عطف فیلم زمانی است که با نواخته شدن ناقوس کلیسا، گیل سفری در زمان انجام می دهد تا به طرزی باور نکردنی گام به دوران “اسکات فیتز جرالد” و “ارنست همینگوی” بگذارد و به این طریق فیلم از حالت اولیه خود خارج می شود. محیط جدید، تغییراتی در شخصیت خوددار و تا حدی سرخورده گیل و رابطه او با نامزدش ایجاد می کند. گیل عصر طلایی تاریخی خود را یافته و زندگی زناشویی و معمول او دستخوش تغییراتی می شود...
لس آنجلس، اوايل دهه ي 1950: شهري که رفته رفته رونق مي گيرد و خود را از شر تصوير يک شهرک پرت و دور افتاده خلاص مي کند. به واسطه رسانه ي جديد تلويزيون، لس آنجلس را به عنوان آرمان شهر آينده تبليغ مي کنند و حتي از آن به منزله ي بهشت روي زمين نام مي دهند. اين «تصوير» ي است که از اين شهر ارائه مي دهند. اما واقعيت امر چيزي است که کاملا متفاوت...
Henry Hill یک کارآگاه خصوصی به نام جیک گیتیز، توسط زنی که ادعا میکند همسر آقای مالوری، سازنده سیستم ذخیره آب شهر لوس آنجلس، است برای تحت نظر قرار دادن شوهرش استخدام میشود. جیک گیتیز پس از چند روز موفق میشود از آقای مالوری و معشوقه اش چند عکس بگیرد و روز بعد این عکسها به تیتر اول روزنامه ها تبدیل میشوند. مدت کوتاهی پس از این اتفاقات، همسر واقعی آقای مالوری با حضور در دفتر جیک بابت این رسوایی از او توضیح میخواهد و او را تهدید به شکایت میکند، اما در ملاقات بعدی به جیک اطلاع میدهد که او و همسرش از طرح شکایت در دادگاه صرف نظر کرده اند و از جیک درخواست میکند به تحقیقاتش پیرامون این قضیه خاتمه دهد. با این حال جیک به تحقیقات خود ادامه میدهد و کم کم متوجه راز میشود که…
"آرین" (هپبرن) دختر جوانی است که با پدر کارآگاهش (شوالیه) زندگی میکند و درباره پروندههای او بسیار کنجکاو است. کنجکاوی درباره پرونده مرد ثروتمند و زنبارهای بهنام "فرانک فلاناگان" (کوثر) باعث درگیری عاطفی "آرین" با این مرد میشود...
در یک مهمانی شلوغ در خانه ی یکی از ستاره های معروف به نام "مارینا" فرده دیگری از طریق سم کشته می شود ، بنظر میرسد سم باید در نوشیدنی مارینا ریخته می شد ولی خانم مارپل فکر دیگری دارد تا اینکه ..
الیو دختر ۱۷ سالهی دبیرستانی است که به دوستش دروغ میگوید. او میگوید که با یک پسر رابطه داشته و نجابت خود را از دست دادهاست. این خبر به زودی در همهجای مدرسه پخش میشود، به طوری که همه فکر میکنند او یک فاحشه است و …
«خوزه» پسر خانواده ای نسبتا ثروتمند است که با دختری از طبقه پایین تر بنام «سیلویا» (کروز) رابطه دارد. بعد از باردار شدن سیلویا، خوزه بر خلاف میل والدینش به این دختر وعده ازدواج می دهد. مادر خوزه، برای بر هم زدن این رابطه مردی جذاب بنام «رائول» (باردم) را اجیر می کند تا سیلویا را اغوا کند...
زندگی برای همه مواد غذایی ای که در سوپرمارکت، در قفسه های متعدد دسته بندی شده اند خوب است و مواد غذایی نمی توانند جلوی شور و اشتیاقشان را برای رفتن به خانه یک مشتری بگیرند. فرانک یک سوسیس است که به همراه سایر دوستانش، برندا هات داگ، سانی نون شیرینی به تازگی توسط یک زن خریداری شده اند ولی همه چیز طبق تصورات آنها پیش نمی رود؛ چراکه خریدار مواد غذایی را می پزد و می خورد و دوستان فرانک جلوی چشمانش می میرند و می سوزند. فرانک و سایر مواد غذایی که از مردن واهمه دارند، قصد دارند با انسان ها بجنگند تا خورده نشوند …
معروفترین سنجاب خواننده که پس از موفقیت های فراوان حال به خانه باز میگردد تا با فشارهای زندگی از جمله مدرسه ، مراسم ، و کار در یک گروهی به اسم The Chipettes دست و پنجه نرم کند و …
این انیمیشن کوتاه اقتباسی از سینمایی بلند «من نفرتانگیز ۲ » میباشد و داستان آن درباره یکی از مینیونها میباشد که در آرزوی داشتن یک حیوان خانگی است تا اینکه…
«والاس» و «گرومیت» در محلهی «وست والابی» کسب و کاری جدید راه انداختهاند. «آنتی پستو» (ضد آفت) نوعی خدمات انسانی ردیابی آفت هاست که «والاس» و «گرومیت» به کمکش، خرگوشها و سایر جانورانی را که محصولات باغچههای محله را میخورند، به دام میاندازند و به جایی دیگر منتقل میکنند اما یک شب…
زمانی که سه دختر بچه که “گرو” به عنوان فرزند خوانده پذیرفته است در خانه تنها می باشند، از طرف یتیم خانه تماس گرفته و اطلاع داده می شود که به زودی ماموری برای بررسی شرایط خانه و مناسب بودن آن برای زندگی کودکان فرستاده می شود…
داستان از سال ۱۰ بعثت محمد و زمانی که مسلمانان در تحریم اقتصادی هستند شروع میشود. ابوسفیان با بازی داریوش فرهنگ از ابوطالب که پیر است میخواهد که به محمد بگوید که خدا را در دلش نگه دارد. ابوطالب به اتاق نبی اسلام میرود و پیامبر در حال نماز خواندن است و بعد از سوره حمد سوره فیل را میخواند و سپس در یک فلشبک که اکثر فیلم را شامل شده به سال عام الفیل و تولد پیامبر و دوران کودکی وی از زبان خود ابوطالب به عنوان راوی فیلم میرود.
یک پرستار بچه به نام گِرتا ایوانز در خانه ی یک زوج میانسالِ انگلیسی استخدام می شود تا از پسربچه ی آنها نگه داری کند. این پسربچه در واقع عروسکی در اندازه ی واقعی و جانشین پسری است که بیست سال پیش از دست داده اند. اما این تازه شروع ماجرای فیلم ترسناک «پسر» است. چراکه گِرتا با شکستن قانون های سخت خانه و مجموعه ای از اتفاقات ترسناک ، پِی می برد که این عروسک زنده است و ...
سال هاي پاياني قرن هجدهم، اسپانيا. فرانسيسکو گويا زير سايه حمايت پادشاه کارل چهارم سرگرم قوام دادن به سبک کاري خويش و خلق بهترين تابلوها است. اينس دختر جوان و زيباي تاجري ثروتمند که به نوعي الهه الهام وي شمرده مي شود، گرفتار دادگاه تفتيش عقايد کليسا مي شود. پدر اينس براي نجات وي به گويا روي مي آورد تا از رابطه خود براي تماس با پدر لورنزوي جوان و صاحب سمت در کليسا استفاده کند . اما لورنزو...
این فیلم براساس داستان واقعی الیزات بِلِ ساخته شده و داستان دختری اشراف زاده را روایت میکند که از رابطه ای نامشروع حاصل شده و در ادامه بخاطر رنگ پوستش دچار مشکلات اجتماعی فراوانی می شود و در این راه دلباخته پسرِ یک کشیش می شود و…
داستان در مورد پسری به نام "Takao" هست که مدرسه را نادیده گرفته و می خواهد یک کفاش بشود؛ او در یک باغ ژاپنی، طراحی کفش می کند و روزی دختری به نام "Yukino" را ملاقات می کند و کم کم این ملاقات ها زیاد می شود اما تنها در روزهای بارانی این اتفاق می افتد...
یک نوجوان در راستای احیای دوبارهی بشریت که منقرض شده است توسط رباتی به نام مادر در دنیایی زیرزمینی پرورش مییابد. اما پیوند منحصر به فرد آنها زمانی که یک غریبه غیرقابل توصیف با اخبار هشدار دهنده میرسد، تهدید میشود و…
دکتر «هنری ایندیانا جونز» باستان شناس معروف، پس از سال ها، برای برملا کردن رازی که در پس یک شی باستانی معروف به جمجمه بلورین است، دوباره وارد عمل می شود.
داستان انیمیشن در رابطه با دختر شش ساله ای به نام هوتارو می باشد که در جنگل محل زندگی خود گم می شود. این جنگل که مملو از اشباح کوهستان می باشد محل بسیار خطرناکی برای یک بچه کوچک می باشد، اما هوتارو در جنگل با یک شبح مهربان به نام جین آشنا می شود. جین که یک شبح مهربان می باشد در جنگل کمک های بسیاری به هوتارو می کند اما او یک مشکل بزرگ دارد و مشکل او این است که اگر زمانی انسانی به او دست بزند، او برای همیشه ناپدید می شود....
فیلم داستان یک مامور پلیس را روایت میکند که قصد دارد به کمک یک مرد محلی متخصص در پیدا کردن رد افراد ، پروندهی یک قتل که در سرزمینهای بومی سرخپوستان اتفاق افتاده است را به سرانجام برساند...
این انیمیشن داستان یک بیمار را روایت میکند که از یک بیماری افسردگی با نام سندرم آشیانه خالی رنج میبرد. این بیماری در واقع زمانی رخ میدهد که فرزندان خانه پدر و مادر را ترک میکنند. با این حال، زمانی که یکی از غذاهای دامپلینگ که توسط او پخته شده زنده میشود، زندگی او تغییر میکند و…
"مالفیسنت: سردسته اهریمنان" فیلم فانتزی تاریک ماجراجویی به کارگردانی یواخیم رانینگ است که در سال ۲۰۱۹ منتشر شد. فیلمنامه این فیلم توسط لیندا وولورتون، میکا فیتزمن-بلو و نوآ هارپستر به رشته تحریر درآمده است. این فیلم دنباله فیلم سال ۲۰۱۴، "مالفیسنت" با بازی آنجلینا جولی است. قسمت دوم این فیلم به بررسی صلح پیچیده بین پری شاخدار و ملکهی جدید میپردازد که اکنون نیاز به اتحاد جدیدی برای مواجهه و مبارزه با دشمنان جدید و محاظفت از گیاهان و موجودات جادویی که در آنجا ساکن هستند، دارند و…
داستان درباره دو متخصص به نامهای «دیلان» و «جیمی» است که به دلیل مشغله فرصتی برای یافتن دوست و همراه ندارند. آنها توافق می کنند که ارتباط نزدیک و بی قید و شرطی داشته باشند...
داستان حولِ محور دختری با اختلالات شنوایی "نیشیمیا شوگو" می باشد ، ماجرا از زمانی آغاز می شود که او به کِلاس جدیدی منتقل می شود و با پسری همچون خود " ایشیدا شویا" آشنا می شود و ...
داستان درباره پنگوئن های امپراطور در قطب جنوب است. مامبل یکی از این پنگوئن هاست که با بقیه فرق دارد. او برعکس بقیه پنگوئن ها نمی تواند آواز بخواند و این باعث می شود که توسط بقیه پنگوئن ها طرد شود.
"شیرشاه ۳" یا "شیرشاه یک و نیم" محصول استودیو دیزنیتون و والت دیزنی استرالیا میباشد, این پویانمایی از سری پرطرفدار شیرشاه و در ادامه دو شماره موفق پیشین خود به نامهای «شیرشاه» و «شیرشاه ۲: پادشاهی سیمبا» ساخته شده است, در این شماره یک میرکت به نام "تایمون" و یک گراز به نام"پومبا" داستان شیرشاه را از دید خودشان برای مخاطبان تعریف میکنند. اما تایمون اصرار دارد که فیلم را به جلو بزند تا به قسمتی برسد که وارد داستان میشود، چرا که در اوایل فیلم، آنها حضور نداشتند و از طریق گوینده فیلم، قبل از آغاز سفر سیمبا وارد داستان میشوند. همچنین در این شماره با مادر تیمون و عمو مکس هم آشنا خواهیم شد…
یک معلم آشفته شبی عاشقانه را با یک عکاس خبری سپری میکند و در نهایت او را به خانه خود در برلین می آورد. اما او با نیت خوب این کار را نکرده بلکه میخواهد آن دختر را در خانه اش اسیر کند...
یک آدم برفی داخل گوی، که در دنیای برفی خودش زندگی میکند، میخواهد به یک مهمانی گرم بپیوندد، اما با همه تلاش های فراوانش، دیوار شیشه ای گنبدی شکلی که او را احاطه کرده است، مانع رسیدن او به هدفش میشود...
موجودات افسانهای تصمیم دارند در مقابل انسانیت شورش کرده و بر دنیا حکمرانی کنند. از این رو پسر جهنمی و یارانش باید دنیا را در مقابل این موجودات شورشی، نجات دهند
بالتازار بلک (نیوکلاس کیج) رئیس جادوگران در دنیای مدرن هست .وی تلاش میکند تا محله منهتن را از آسیب های ماکسیم هارواث (آلفرد مولینا) دور کند. در این راه بارتازال به تنهایی قادر به مبارزه با هارواث نیست و شخصی به نام دیو استاتلر (جی بروکل) را برای همکاری با خود استخدام میکند استاتلر ظاهرا …
«جک کامبل» (کيج) مردي است مجرد و معتاد به کار، که اين بخت و فرصت در اختيارش گذاشته مي شود تا ببيند اگردر کنار «کيت» (ليوني)، نامزد قديمي اش مي ماند، چه زندگي اي داشت...
«خانم و آقاي ليتل» (ديويس و لوري) تصميم مي گيرند به خاطر پسرشان، «جرج» (ليپنيکي)، بچه اي را به فرزندي قبول کنند. آنان در پرورشگاه به موشي (با صداي فاکس) به نام «استوارت» بر مي خورند که مي تواند حرف بزند، راست راست راه برود، لباس تنش کند و تقريبا هر کاري که يک بچه ي آدم مي کند، انجام دهد....
دو سال از شروع زندگی استوارت در بین خانواده “لیتل” ها گذشته است. استوارت اکنون به مدرسه می رود و یک خواهر کوچکتر به اسم مارتا نیز دارد و با گربه خانه یعنی “اسنوبال” نیز روابط خوبی دارد…
زن و شوهری جوان دو فرزند خود را در حادثهای از دست میدهند. زن دیگر تحمل ندارد، اما شوهرش به او کمک میکند و شوق زندگی را به وی بازمیگرداند. مدتی بعد مرد در حادثهای کشته میشود و به بهشت میرود. زن که این بار یار و یاوری ندارد، خودکشی میکند و مرد سفری از بهشت به دوزخ را برای یافتن همسرش آغاز میکند...
یک خواننده پاپ، پس از کنار گذاشتن حرفه خود برای بازیگری، توسط یک طرفدار وسواسی و روحی شبیه به گذشته خود مورد آزار و اذیت قرار می گیرد. این اتفاقات باعث می شود که او به آرامی دیوانه شود.
پادشاهی دچار جنون شده و هرکدام از همسرانش را بعد از گذراندن یک شب با آنها به قتل می رساند. شهرزاد برای درمان جنون پادشاه تصمیم می گیرد برای او قصه هایی هیجان انگیز تعریف کند و ...