اِیمی و دیوید دو فرد کمتوفیق (ناکام) هستند که اهل حومهی شهر میباشند. اِیمی زندگی دشواری داشته و توسط مادر مجرد معتاد و بیتوجه خود بزرگ شده است. دیوید در یک خانوادهی معمولیتر بزرگ شده است، اما فقدان انگیزهی او پدرش را کلافه کرده است. وقتی اِیمی و دیوید با هم ملاقات میکنند، به نظر میرسد هر دو آنچه را که به دنبالش بودند، پیدا میکنند. اما هنگامی که اِیمی باردار میشود، هم اِیمی و هم دیوید متحمل...
در آیندهای خفقانآور که در آن تنها ارتباط افراد با جهان خارج از طریق رایانه است، یک جوان تنها مجبور میشود برای جستجوی ارتباط انسانی و خارج شدن از انزوا، قدم به دنیای واقعی بگذارد.
رابطه نامشروع یک تاجر موفق با یک پیک مواد مخدر منجر به کشته شدن یک مأمور اداره مبارزه با مواد مخدر (DEA) میشود. پس از آنکه یک تعطیلات آخر هفته در ونکوور به انحراف میرود، او و همسرش درگیر اخاذی و قتلهای زنجیرهای فزایندهای میشوند.
این فیلم داستان دو دختر بچه را روایت میکند که پدرشان بر اساس اتفاقی چندین نفر را به قتل می رساند و قصد کشتن دو دختر خود را دارد اما اتفاقی باعث می شود تا از این عمل جلوگیری به عمل آید اما حالا بعد از چندین سال متوجه می شوند که …
یک دست بازی پوکر که به مشاجرهای شدید کشیده میشود، باعث میشود سه مرد که به دلیل جرایم غیرخشونتآمیز زندانی هستند، همسلولی خود را به شدت مضروب کنند. سپس آنها برای پنهان کردن جرم خود، دست به اقدامات شدیدی میزنند.
در سال ۱۹۸۷، رابین که دانشآموزی تازهوارد است، مورد توجه بقیه قرار میگیرد که جنسیت او را حدس میزنند. رابین برای اینکه در مدرسه جا باز کند، با قلدر مدرسه رفیق میشود و این رابطه، او را به سمت اقدامات پرخطرتر سوق میدهد.
یک مزدور استخدام میشود تا از یک گروه اعزامی در حین جستجوی آنها برای پیدا کردن یک تانگکا، که یک اثر باستانی بودایی با ارزش میلیونها دلار است، محافظت کند.
«ویرژینی» دختری است که وسواس به دروغگویی برای حال خوب دیگران دارد. اما زندگیاش با چالشی جدی روبهرو میشود؛ تمام دروغهایی که گفته است، یکباره واقعی و قابل اثبات میشوند. خوشبختانه، فیل (دوستپسر او) قبلاً وقوع چنین رویدادی را پیشبینی کرده بود.
پس از ۸ سال از ناپدید شدن کساندرا، نشانههای دردناکی ندا میدهد که او هنوز زنده است. والدینش، پلیس و خود کساندرا تلاش میکنند معمای ناپدید شدنش را حل نمایند...
"نیل" (شان بین) یک مامور رده بالای کنترل هواپیماهای بدون سرنشین (پهپاد) است که حتی خانواده اش از این شغل مخفی او خبر ندارند. اما او به خوبی نقش شوهر و پدر را ایفا میکند تا اینکه یک سایت افشاگر هویت شغلی او را لو میدهد و "نیل" را بعنوان یک تهدید قلمداد میکند...
یک خلبان پس از سقوط در یک صحرا، با یک پسر کوچکی اهل یک سیاره دور ملاقت می کند. آن ها با یکدیگر دوست می شوند و این دوستی موجب به وجود آمدن پیوندی عمیق و ناگسستنی بین این دو گردید و...
دکتر جکیل، که قادر نیست از تبدیل شدن به آقای هایدِ قاتل جلوگیری کند، از وکیلش میخواهد که یک محاکمه سریع، حکم محکومیت، و اجرای سریع حکم اعدام را برای او تضمین کند.
یک زن، زمانی که در زمان نامناسب در مکان نامناسب قرار میگیرد، درگیر ماجرایی میشود که بسیار فراتر از حد و توانایی اوست (یا درگیر موقعیتی بسیار دشوار میشود).