جک به طور ناعادلانه از تیم هاکی خود ، سیاتل سیمینز اخراج می شود. با این حال ، او امیدش را از دست نمی دهد و در عوض یک اسکیت بورد برمی دارد تا مهارت های جدید خود را به رخ بکشد...
به همسر یک هوانورد گفته می شود که شوهرش در یک انفجار کشته شده است. با این حال ، هنگامی که او وارد لندن می شود ، متوجه می شود که شرایط اسرارآمیزی در اطراف او وجود دارد...
داستان فیلم در مورد یک زن و شوهر می باشد که پس از دزدیده شدن طلاهایشان ، در وضعیت بدی قرار می گیرند تا اینکه با استفاده از یک مکان یاب محل طلاهای خود را ردیابی می کنند. این GPS آن ها را به یک منطقه ی بیابانی و البته پوشیده از یخ و برف می برد تا سکه هایشان را دوباره به دست بیاورند. اما زندن ماندن در این آب و هوا خود چالشی بزرگ برای این زوج است …
وقتی زوئی ویلیامز باید به یک سرمایه گذار بزرگ ثابت کند که برنامه دوستیابی جدید شرکتش کار می کند ، او آن را روی خود آزمایش می کند و به زودی با یک مخالف کامل خود ، الیور بکت ، یک هنرمند خودخواه ، قرار ملاقات می گذارد...
یکی از معدود رانندگان شریف یدککش در شهر، همه چیزش را در سفری ناامیدانه به خطر میاندازد تا به سلطان جادهها بدل شود و بتواند مایحتاج خانوادهی در حال تقلای خود را فراهم کند...
داستان یک دامپزشک کاریزماتیک اما ناپایدار که از نظر ذهنی توجه کارگردانان فیلم مستند را جلب می کند که آماده هستند از داستان وی برای فیلم خود استفاده کنند...
دیوید رایس پسر نوجوانی است که به تنهایی با پدرش زندگی می کند و مادرش آنها را ترک کرده است . دیوید یکروز کشف می کند توانایی جهیدن دارد و می تواند با سرعت بسیار زیادی حرکت کند و پرش های بسیار بلندی داشته باشد . او ابتدا تصمیم می گیرد به یک بانک دستبرد بزند و در ادامه پدرش را نیز ترک می کند . هفت سال بعد دیوید زندگی پر ماجرایی دارد و تمام وقت خود را صرف جهیدن در مکانهای مختلف دنیا می کند و بخاطر سرقت از بانک و پول زیادی بدست آورده ، زندگی مرفهی دارد . در ادامه او پی می برد بخاطر یک جهش ژنتیکی چنین توانایی هایی را بدست آورده و افراد دیگری مثل او نیز وجود دارند . او همچنین با مردی به اسم رولند کاکس آشنا می شود که قصد کشتنش را دارد . او هر طور شده از دست رولند گریخته و به زادگاهش باز می گردد و در آنجا دوست دختر دوران نوجوانی اش یعنی میلی را می بیند و همراه او عازم رم می شود …
شخصیت اصلی این کارتون سنجابی به نام سارلی می باشد که از پارک تبعید می شود و مجبور است که در شهر زندگی کند و زنده بماند . خوش بختانه او با چیزی مواجهه می شود که می تواند زندگی او و تمامی اعضای پارک را نجات بدهد و فرصت مناسبی را در اختیار او قرار می دهد که در این بین با حوادث مختلفی مواجهه می شود که پیشنهاد می کنیم این انیمیشن زیبا را از دست ندهید .
بعد از اینکه یک نیمه زامبی عاشق یک انسان میشود روایت عاطفی بین آنها پیش می آید که باعث تغییر در ساختار کلی دنیای آنها میشود..در این فیلم سه سری موجودات وجود دارند..انسانها ، نیمه زامبیها و اسکلتها..اسکلتها نژاد بی رحمی هستند که کاملا مردند..اما چه میشود اگر نیمه زامبیها به اخلاقیات آدمیزادی خود بازگردند…؟!..
دخترک جوان با نام “بابی دال” (بچه عروسک) توسط ناپدری سنگ دل به یک آسایشگاه روانی فرستاده می شود و تا پنج روز آینده ناپدری اش می خواهد تا به شکلی او را در آسایشگاه از بین ببرد در عالم خیال و تخیل او و چهار نفر دیگر از کسانی که در آسایشگاه هستند، وارد دنیای دیگری می شوند و به نظر می رسد از راه دنیای جدید می توانند از آسایشگاه بگریزنددر دنیای جدید این پنج نفر باید با موجودات مختلف و دشمنان عجیب و بسیار زیادی مبارزه کنند و پیش از آنکه دیر شوند از مهلکه بگریزند