تورا سان با جدیدترین مستأجر تورایا دوست می شود، یک برقکار پاچینکو که با نام مستعار وات شناخته می شود. تورا سعی می کند وات را با یک پیشخدمت جوان مطابقت دهد....
تورا سان از سفرهای خود در سراسر ژاپن نزد خانواده اش در توکیو برمی گردد تا عمویش را در حال بهبودی از یک بیماری بیابد. پس از شروع یک دعوای خانوادگی، او به جاده باز می گردد و قسم می خورد که دیگر برنمی گردد. او با تومکیچی، جوانی گیج و بی تجربه دوست می شود که به تورا سان بسیار فکر می کند...
بعد از اینکه آخرین تلاش توراجیرو برای پیدا کردن عروس به اشتباه میافتد، او دوباره سفر را آغاز میکند و به اوتاکو (آخرین بار در خانه قدیمی Tora-san دیده شده) میرود که اکنون یک بیوه است...
پس از دعوای معمول خانوادگی، تورا شیباماتا را ترک می کند و عاشق گیشا از اوزاکا می شود که با مشکلات خود دست و پنجه نرم می کند. تورا سعی می کند به او کمک کند...
میدوری 14 ساله دختری می باشد که دائماً برای یک نمایش عجیب مورد آزار و اذیت قرار می گیرد. اما پس از پیوستن یک جادوگر کوتوله به نمایش عجیب و غریب، همه چیز برای او شروع به تغییر می کند.
دختری نوجوان توله سگی بی خانمان را به فرزندی قبول می کند و اسمش را «جوراب» می گذارد. آنها از آن زمان از یکدیگر مراقبت می کنند، تا اینکه یک روز او فکر می کند جوراب کوچکتر از آن چیزی است که قبلاً فکر می کرد ....
دی جی ریچیو از عینک آفتابی استفاده می کند تا جای زخم دور چشمش را پنهان کند. او همچنین توسط کابوس های یک تصادف دوران کودکی که منجر به زخم او شد، تسخیر شده است...
اتحادی از شروران، به رهبری فریدا، به دنبال تصرف سرزمین افسانه است. اما وقتی الا میفهمد که نامادریاش قصد دارد وجود کتاب داستانش را خراب کند، چرخشی دراماتیک پیدا میکند و به رهبر تلاشهای مقاومت شکوفا میشود...
داستان 3 «دامجین» (افراد بیفایده)، که کار نمیکنند و زندگی خود را صرف هیچ کاری نمیکنند. آنها در واقع نمی خواهند کار کنند. وقتی می شنوند "در هند می توان بدون کار زندگی کرد" آن را جدی می گیرند. آنها شروع به جمع آوری پول برای رفتن به هند با انجام هر کاری می کنند...
بازماندگان آسیب دیده یک اتوبوس ربایی مرگبار گرد هم می آیند و برای غلبه بر نفس آسیب دیده خود به یک سفر جاده ای می روند. در همین حال یک قاتل زنجیره ای در حال آزاد شدن است....
کنتا (تتسوجی تامایاما)، پیانیست جوانی که به تازگی شغل خود را از دست داده است، با مردی به نام یاماکی (یوشیو هارادا) در یک بار غرق می شود. او کنتا را دعوت می کند تا با او کار کند و چیز بعدی که می داند، کنتا از خواب بیدار می شود و خود را در اتاقی می بیند که قبلاً هرگز در آن نبوده است...
وقتی آساکو برای یک روز از مدرسه رد می شود ، با آئوکی آشنا میشود. او را با دنیای سایبری آشنا می کند. او به زودی با پدیده رابطه جنسی سایبری آشنا می شود و به فرض گرفتن هویت های مختلف آنلاین معتاد می شود. چیزی که او متوجه نمی شود این است که این وضعیت به سرعت از مسیر خارج می شود...
یوکو 35 ساله، مجرد، بیکار است و از روانپزشکش برای مبارزه با افسردگی شیدایی خود دارو دریافت می کند. یوکو که در شهر کاماتا زندگی می کند، زمان خود را بین مردان مختلف دوستان تقسیم می کند که هر کدام ویژگی های خاص خود را دارند...
سه مرد که کلاه ایمنی موتورسیکلت به سر دارند از یک فروشگاه رفاه سرقت می کنند و سپس وسیله نقلیه خود را بیرون بیمارستان رها می کنند. گروهی از مردم در بیمارستان گروگان گرفته می شوند و بازرس ایشیدا و کاپیتان توهنو مذاکرات را انجام می دهند...
نائوکو در حالی که برای درمان پزشکی در جزیره ای اقامت دارد با یوسوکه ملاقات می کند. چهره برازنده ورزشی یوسوکه چشمان او را مجذوب خود می کند و عاشق او می شود. اما رابطه آنها به زودی پس از مرگ پدر یوسوکه در حالی که تلاش می کرد نائوکو را از غرق شدن نجات دهد، به هم می خورد...
در اوایل دهه 1990، پس از آغاز جنگ خلیج فارس، مردی 30 ساله خود را به عنوان کاپیتان کوهیو خلبان یگان ویژه آمریکایی عنوان می کند . او همچنین به خود می بالد که فرزند کامهامه اول و یکی از بستگان دور ملکه الیزابت انگلستان است. در واقع، مرد یک کلاهبردار ازدواج است که ...