زنی به نام سومی، همسر مردی ثروتمند، به طور مرموزی ناپدید میشود. شوهر و چهار شوهر سابق او در عمارت مرد ثروتمند جمع میشوند، اما هر کدام تصویری متفاوت از او در ذهن دارند.
دختری درونگرا که گیتاریستی ماهر و معروف به «قهرمان گیتار» است، آرزوی تشکیل یک گروه موسیقی در مدرسه را دارد. او تا پیش از دبیرستان نمیتوانست با کسی دوست شود، تا اینکه یک نوازندهٔ درام با او ارتباط برقرار میکند و زندگی تنهایش را دگرگون میکند.
یوماگی، دانشآموز دبیرستانی، با گائوما، یک آوارهٔ مرموز که مدعی است میتواند کایجوها را کنترل کند، روبهرو میشود. دیری نمیگذرد که یک کایجو حمله میکند و گائوما ربات غولپیکر داینازنون را برای مقابله با آن فرا میخواند. ..
میدان آنسامبل، ساختمانی نوساز در قلب شهر، محل رفتوآمد تعداد بیشماری از مردم است. این ساختمان، چهار دفتر متعلق به آیدلهایی را در خود جای داده که روزهایشان را به آوازخوانی و رقص میگذرانند.
سرنوشت جهان در آستانه نابودی قرار گرفته است، چرا که ارن نیروی نهایی تایتانها را آزاد کرده است. او با ارادهای پولادین برای نابودی تمام کسانی که الدیا را تهدید میکنند، سپاهی شکستناپذیر از تایتانهای عظیمالجثه را به سوی مارلی رهبری میکند.
داستان، ماجراهای فوکا، جادوگر مبتدی و ناشی را دنبال میکند. فوکا به اشتباه، طلسم یک جادوگر سیاه را میشکند. جادوگری که در گذشته، تقریباً جهان را به نابودی کشانده بود.
داستان در مجموعهای از آپارتمانها در آیندهای نه چندان دور رخ میدهد. این داستان، زندگی روزمرهٔ آشنا، ماجراهای بهیادماندنی، و رنج و لذت شناختن فردی دیگر را به نمایش میگذارد.
کاگاری دختری است که یک کسب و کار نقشهکشی را اداره میکند که بر ثبت یک شهر هزارتوی مانند و همواره در حال تغییر تمرکز دارد. تماشا کنید تا ببینید چگونه زندگی روزمره او آشکار میشود.
پس از آنکه یک پارک تفریحی با موضوع احیای دایناسورهای منقرضشده در توکیو افتتاح شد، شیرو، سگ خانگی شینوسکه، با یک دایناسور کوچک مواجه میشود. این دو با یکدیگر دوست میشوند، ولی این دوستی احتمال دارد موجودیت پارک را به خطر اندازد.
کاناتا، دانشآموز علاقهمند به موزیک ویدیو، با دیدن اجرای خیابانی معلمی که آرزوهای موسیقیاش را رها کرده، الهام میگیرد و هدف جدیدی در زندگی پیدا میکند.
داستان حول محور مسابقه "جام رقص ژاپن" میچرخد، جایی که شخصیت اصلی داستان، هینانو هوشیکیتا و دوستانش به عنوان پرنسسهای کهکشان در آن شرکت خواهند کرد. آنها با تیم قهرمان چهار دوره مسابقات، ایله دنج، رقابت خواهند کرد.
نوبوماسا تسوبوی، صاحب یک کارخانه کوچک، متوجه میشود که دخترش یوشیمی به بیماری قلبی مبتلا است و تنها ده سال دیگر زنده خواهد ماند. او و همسرش این خبر را نمیپذیرند و نوبوماسا تصمیم میگیرد با مطالعهی قلبهای مصنوعی، راهی برای نجات دخترش پیدا کند.
چیساکو ساتویا، نویسندهای که با پدرش اختلاف داشته، برای مراقبت از او به زادگاهش بازمیگردد. او پسری آسیبدیده را نجات میدهد و برای محافظت از او، دروغی بزرگ میگوید.