ژانا که 20 سال از پدرش جدا بوده، پس از خبر مرگ او به شهر زادگاهش بازمیگردد. او قصد دارد پس از مراسم تشییع جنازه به مسکو بازگردد، اما پدرش به طور معجزه آسایی زنده میشود و از او میخواهد که آخرین روز باقیمانده را با هم بگذرانند.
زوجی که در آرزوی بازنشستگی آرام هستند، کافهای را افتتاح میکنند، اما با تجربیات غیرمنتظرهای روبرو میشوند. این فیلم، داستان ماجراجوییهای این زوج و کافهشان را روایت میکند.
سینان، معلمی دلسوز و طرفدار تیم فوتبال فنرباغچه، از استانبول به شهر ترابزون منتقل میشود. او که در ابتدا از ابراز علاقه خود به فنرباغچه در میان هواداران ترابوزاناسپور بیم دارد، با چالشها و اتفاقات مختلفی روبرو میشود.
وقتی لیو به لندن نقل مکان می کند، با گروهی مرموز از پسران آشنا می شود که او را به دنیایی رویایی می کشانند. او و گروه رؤیایی سرگردانش مراسمی را برای تحقق بزرگترین رویای خود برگزار می کنند، اما این کار نیاز به یک فداکاری بزرگ و مهم دارد...
در چین باستان، اژدهایان زمانی دوستان انسان ها بودند، اما طمع ما به اتحاد آنها پایان داد و این موجودات جادویی شکار شدند. سالها بعد، در قلعهای دورافتاده، یک بردهی جوان به نام پینگ، دوستی غیرمحتمل برقرار میکند...
این فیلم، روایتگر داستانی از زنان فداکار و وفاداری است که در دل خانوادهای قدرتمند از مافیای نیویورک در اواخر قرن بیستم زندگی میکنند و به تصویر کشیدن نقشآفرینی آنها در دنیای پر رمز و راز مافیا میپردازد.
رودگر، پسری که تنها در ذهن آماندا وجود دارد، همبازی او در ماجراجوییهای خیالی و پرهیجانش است. هنگامی که رودگر به تنهایی به شهر خیالیها، محل زندگی و کار شخصیتهای خیالی فراموششده، قدم میگذارد، با خطری مرموز روبرو میشود.
داستان در قرن بیست و سوم در مریخ رخ میدهد و به دنبالگیری یک پرونده قتل توسط زوجی متشکل از کارآگاه خصوصی آلین روبی و همراه رباتیک او، کارلوس ریورا میپردازد.
کاترین پار، همسر ششم پادشاه هنری هشتم، در غیاب پادشاه که در جنگ خارجی به سر میبرد، به عنوان نایب السلطنه انتخاب میشود. پادشاه با بازگشت به کشور، به شدت بیمار و دچار توهم میشود و کاترین برای حفظ جان خود در برابر او به مبارزه میپردازد.
فیلم اکشن و رویایی "پسر" داستان "پسر" را دنبال میکند، فردی ناشنوا با تخیلاتی پر جنب و جوش. پس از به قتل رسیدن خانوادهاش، او توسط یک شمن مرموز آموزش میبیند تا تخیلات کودکانهاش را سرکوب کند و به ابزاری برای مرگ تبدیل شود.
مارکیز دِسِوینی در تلاش برای تربیت دخترش به بانویی مستقل، او را از خود دور میکند. این جدایی منجر به عشقی ویرانگر و خلق اثری برجسته در ادبیات فرانسه میشود.
میلتون در یک شهر کوچک در غرب پنسیلوانیا زندگی آرامی را پشت سر می گذارد، اما زمانی که یک بشقاب پرنده و مسافر فرازمینی اش در حیاط خلوتش سقوط می کنند، روزش به هم می ریزد...
شونساکو ایواکیری در بخش آب و فاضلاب شهرداری کار میکند. وظیفهی اصلی او این است که به خانهها و کسبوکارهایی که قبضهایشان را دیر پرداخت کردهاند سر بزند و یا پول را وصول کند یا آب را قطع نماید. با این حال، او از شغلش راضی نیست. در زندگی شخصی، او از همسرش کازومی و فرزندشان جدا شده است. در یک روز تابستانی و حین انجام کارش، شونساکو با دو خواهر کوچک، کایکو و کومیکو کوییده آشنا میشود که در خانهشان رها شدهاند.
زنی که زندگیاش پس از طلاقی ناگهانی دگرگون میشود، پناهگاهی در خانه زوج ثروتمندی مییابد. اما این پناهگاه دیری نمیپاید و او در تار و پود توطئهها، سوءظنها و خیانتها گرفتار میشود و به ورطه کابوسی هولناک و سورئال سقوط میکند.
دختر جوانی که از اسکیزوفرنی زودهنگام رنج میبرد، پس از بازگشت به خانه دوران کودکی خود در روستایی، با عروسکی عجیب روبرو میشود که اتفاقات غیرطبیعی را برای او رقم میزند.
لیا، طراح جلد کتاب، وانمود میکند که نویسندهی واقعی رمان عاشقانهی پرفروشی است که در واقع توسط رماننویس متکبر ادبی به نام مایکل نوشته شده است. او هرگز انتظار پیدا کردن عشق را برای خود ندارد.