پس از اینکه یک دختر نوجوان طرد شده توسط گروهی دبیرستانی مورد تمسخر قرار می گیرد که همگی از قدرت تله حرکتی او بی اطلاع هستند ، یک قتل عام وحشتناک صورت می گیرد ...
روت تحت تأثیر افکار یک گورو قرار گرفته و والدینش برای نجات او، متخصصی را استخدام میکنند. روت با حیله به استرالیا بازگردانده میشود و در یک کلبهی دورافتاده، دور از دیگران، تحت درمان قرار میگیرد اما اوضاع پیچیدهتر میشود.
فیورنزا برای دیدن پدر در حال مرگش به اریتره سفر می کند. او به دلیل نیاز به فرار از ازدواج پرتنش در خانه و همچنین نوستالژی سفرهای دوران کودکی خود به آفریقا، تصمیم می گیرد پس از تشییع جنازه پدرش در آفریقا بماند...
در سال 1935، شادراخ، برده سابق 99 ساله، درخواست می کند که در خاکی که در آنجا به دنیا آمده بود، دفن شود. با این حال، این زمین متعلق به خانواده بزرگ دابنی است و دفن یک مرد سیاه پوست در آن زمین، نقض قوانین سختگیرانه ویرجینیا است....
زنی جوان (سوفیا آدلا هرناندز) با الهام از پدرش، بوکسوری سابق که وظایف خانوادگی جایگزین جاه طلبی های ورزشی او شده بود، تصمیم می گیرد وارد این ورزش شود....
او جوان، جذاب و خطرناک است. دبی دختری است که در کلاس مهارت دارد. دبی از لحظه ای که به دنبال مرگ نابهنگام والدینش به شهر می رسد، معلمش را که دلسوز دبیرستانی است می بیند...
در دهه 1950 ماساچوست ، یک زن سیاه پوست ثروتمند که با یک ژولیده سفید فقیر درگیر می شود ، در مورد تاریخچه خانوادگی خود می آموزد. این داستان ها حول پیچیدگی های نژادی و طبقاتی ازدواج های نژادی و مبتنی بر طبقاتی می چرخند....
دو بازپرس جنایی به نام های جان پرادهوم و اندی هولینگورث مسئول پرونده قتلی وحشتناک می شوند. اما با وقوع قتل های بیشتر کارشان گره می خورد و متوجه می شوند با قاتلی زنجیره ای مواجه هستند که قصد دارد بدن مسیح را بازسازی کند...