نیکی کالینز جوان هنگام سوار شدن بر قطار در مسیر نیویورک، شاهد یک قتل وحشیانه می شود . اگرچه او ناامیدانه سعی می کند آنچه را که دیده به اطلاع دیگران برساند، اما هیچ کس حرف او را باور نمی کند...
یک عکاس جوان با استعداد، که از گرفتن عکس از محله طنزآمیز و منحرف بالتیمور و خانواده حواس پرت خود لذت می برد، به دنیای هنرمندان پرمدعا از شهر نیویورک کشیده می شود و شهرت تازه ای پیدا می کند...
مادام اولگا، صاحب خانه بدنام چایناتاون نیویورک، پس از آنکه از آنجا رانده شد، با گروهی از زنان و مردان خلافکار به یک معدن متروکه پناه برد و زندگی جدیدی را آغاز کرد.
یک دختر نوجوان توسط 3 پسر ربوده شده و به خانه متروکه ای به عنوان برده برده می شود . او به زودی متوجه می شود که یکی از اسیرکنندگانش شیفته او شده است و از این احساسات برای زنده ماندن استفاده می کند...
خلافکار سابق که مجبور به انجام مأموریت جدیدی برای رئیس جنایتکار شده، با مانعتراشی همکارش روبرو میشود، اما برای زنده ماندن میفهمد که باید با او همکاری کند.
"یک استاد دانشگاه و دختر بازیگرش به طور اتفاقی بزرگترین بستنی قیفی جهان را پیدا میکنند و در شهر قدیمیای که این بستنی در آن قرار دارد، گرفتار ماجرایی میشوند."
در طول حمله ناپلئون به مصر، او هنرمند سالخورده ژان میشل ونچر د پارادی (میشل پیکولی) را به آنجا می فرستد تا مناظر این کشور را به تصویر بکشد. بلافاصله پس از ورود، ژان میشل و سرباز همراهش، آگوستین روبرت (بن دانیلز)، از بقیه سربازان فرانسوی جدا می شوند...
بگونا یک مشاور 30 و چند ساله است که علیه پیشینه طبقه متوسط به بالا خود شورش کرده و از زمان جوانی در رابطه جنسی زیاده روی کرده است. او به توصیه روانکاوش یک دفتر خاطرات ویدیویی از برخوردهایش نگه می دارد و ...
دکتری با مرد جوانی که دست به خودکشی میزند شرط میبندد که میتواند به او کمک کند تا شادی زندگیاش را دوباره به دست آورد، حتی اگر از طلاق خود ناراضی است و زندگیاش به هم ریخته است...
پس از یک عاشقانه شکست خورده، یک دوچرخهسوار جوان با خلق و خوی با یک دختر روستایی بیخیال در حالی که به زادگاه جزیرهایش میرود ملاقات میکند و او را در مورد موتورسیکلت سواری وسواسی میکند...