در یک دهکده برزیلی با مردمی کهنسال، نانا و مل به سرعت در حال رشد در نوجوانی هستند و رویای راه هایی برای محافظت از خود در برابر خشونتی به ظاهر اجتناب ناپذیر دارند...
داستان چهار راننده تاکسی که از مسافران ثروتمند اخاذی می کنند. وقتی یکی از آنها با یک قربانی همکاری می کند، در حالی که یک بازرس و گروه تبهکار در تعقیب آنها هستند، همه چیز خراب می شود...
در سال 1983، لهستان کمونیست با پرونده دانش آموز دبیرستانی "گرژگورز پرزمیک" که توسط پلیس تا حد مرگ مورد ضرب و شتم قرار گرفت، تکان می خورد. تنها شاهد ضرب و شتم دشمن شماره یک دولت می باشد که ...
نادا زن جوانیست که زندگی دوگانه ای دارد. در طول روز او ساکت و محتاط، اما پس از تاریک شدن هوا در زندگی شبانه تونس غوطه ور شده و مردان را فریب داده و اسیر خود می کند...
مردی در بیرون از زندان، نقطه ای را در گوشه خیابان پیدا می کند که سایر افراد بی خانمان از او استقبال می کنند. با این حال، پلیس زود آنها را تعقیب می کند و دارایی آنها در یک کامیون زباله ناپدید می شود. یک مددکار اجتماعی جوان تصمیم می گیرد برای آنها در دادگاه مبارزه کند...
میشل فقط رویای موتورسواری را در سر می پروراند و با پسر بزرگش، لئو، و دوستانش رفت و آمد می کند. در 50 سالگی، او باید با بچهای که به تازگی از همسر سابقش به دنیا آمده است کنار بیاید و تلاش میکند تا اشتباهات مشابهی را تکرار نکند، در حالی که سعی میکند پسر خوبی باشد...
در دنیای دیستوپیایی، جایی که قوانین توسط قوانین ظالمانه مردسالارانه تعیین می شود، دو دختر جوان مجبور می شوند برای حفظ آبروی خانواده خود انتقامی خونین بگیرند..
مادرم فوت کرده است. اسمش ماریا بود. من در میان اشیایی که از مادرم به جا مانده صدها عکس کشف می کنم: از پدربزرگ مادری ام، از عمه بزرگم، از پدر و مادرم...
یک شیاد علامت بعدی خود، مونیک بیوه، را برای آخرین کلاهبرداری خود هدف قرار می دهد. اما کلاهبرداری معمولی او زمانی که سوء ظن بالا می رود و نقشه او به سرعت به ناامیدی، خیانت و قتل تبدیل می شود، با مشکل مواجه می شود...
دبیرستان وادا به دنبال عواقب احساسی که در پی یک فاجعه در مدرسه تجربه کردهاست حرکت میکند. روابط با خانواده، دوستان و نگاه او به جهان برای همیشه تغییر کردهاست....
یک قاتل بازنشسته که زمانی به خاطر تیغه سریع خود مشهور بود، دیگر نمی تواند با مهارت های سخت خود امرار معاش کند. او که دوباره احضار می شود، با راننده خود برای انجام ماموریت های ویژه شریک می شود...
یک جوان فارغ التحصیل ، شغل خود را در رشته خود دنبال می کند تا متوجه شود که علاقه ای به آن ندارد. او ناگهان تصمیم می گیرد برای شروعی تازه با 100 دلار به آتلانتا نقل مکان کند...
ایشانا با رامیسا که به تازگی بازگشته است آشنا می شود . با شروع عشق پرشور آنها، ایشانا دیوانه وار عاشق او می شود، اما وقتی زمان افشای این رابطه برای والدینشان فرا می رسد، همه چیز تغییر می کند ...
کیم جی یونگ ازدواج کرده و یک دختر دارد او برای بزرگ کردن فرزندش شغلش رو رها میکند و به خانه داری روی می آورد. همه چیز در زندگی او عادی پیش میرد تا اینکه کم کم مدل حرف زدن و رفتار های او تحت تاثیر مادر و خواهر بزرگترش و کسانی که با آنها در ارتباط است میشود…