در جهانی دگرگون، جایی که قلبها از اشیاء پدید میآیند و پنهان کردن احساسات، نشانهای از خودآگاهی است، زنی تنها، قلب خود را از سینه میکند و به معشوقش تقدیم میکند، اما دریغ که او با قلب ربوده شده، ناپدید میشود.
یک ستاره فوتبال مغرور و تندخو که همه چیز را در زندگی دارد، به خاطر دعوایی از زمین بازی اخراج و به یک معلم خصوصی عجیب و غریب سپرده میشود. این معلم که یک دانشمند گوشهگیر است، به او میآموزد که با ترسهایش روبرو شود.
وین، یک خواننده، با کلود آلن، افسانه ای ملاقات می کند. آنها با هم به نشویل می روند تا آهنگی را اجرا کنند، اما صنعت آنها را رد می کند. وین می فهمد که چگونه آهنگ را به صورت عمومی منتشر کند، نه برای خودش بلکه برای کلود.
یک جوان بیکار به نام آلپارامبیل گوپی مجبور به سفری دور از خانهی خود میشود. این سفر ناخواسته، در نهایت مسیر زندگی او را به طور شگفتانگیزی تغییر میدهد.
فیل، مردی میانسال سرسختی است که دچار سکته مغزی می شود که باعث از دست دادن حافظه اش می شود. میلی که از او مراقبت می کند، به دروغ به او می گوید که قبل از تصادف مخفیانه آنها عاشق هم بودند..
در این فیلم، شاهد ماجرای یک جراح زن هستیم که باید در شرایطی خاص، عمل جراحی روی یک فضانورد را انجام دهد. وضعیت جسمانی این فضانورد به گونهای است که امکان بازگشت فوری او به زمین وجود ندارد و جراح باید تمام تلاش خود را برای نجات جان او به کار ببندد.
کشتی "بلبل" خانهی گروهی از ماهیگیران است. دو جوان به آنها ملحق میشوند، اما سفری که تصور میکردند، با سختیهای زیادی همراه است. طوفان تنها خطر پیش روی آنها نیست.
لیزا با تاکسی به خانه برمیگردد، راننده، ساشا، با تجربه و کاربلد است و به خواستههای هر مسافری، حتی سختگیرترینها، احترام میگذارد. در پیچ و خمهای تاریک شهر، خطرات پنهان زیادی وجود دارد و شاید بزرگترین خطر، کسی نباشد که فکرش را میکنید.
آوا، زن جوانی که در حرفه بانکداری فعالیت میکند، با رها شدن توسط همسرش از هم پاشیده میشود. او مصمم است تا زمانی که سرنوشت مداخله کند و حقایق شوم پشت پرده را فاش کند، به مبارزه ادامه دهد؛ حقایقی که زمانی مسیر رسیدن آوا به عشق واقعی را نابود کرده بودند.
ژانا که 20 سال از پدرش جدا بوده، پس از خبر مرگ او به شهر زادگاهش بازمیگردد. او قصد دارد پس از مراسم تشییع جنازه به مسکو بازگردد، اما پدرش به طور معجزه آسایی زنده میشود و از او میخواهد که آخرین روز باقیمانده را با هم بگذرانند.
داستان مردی 80 ساله با علاقه به بازیهای واقعی، روایتی از درستی و نادرستی است. این داستان به تصمیماتی که در طول زندگی میگیریم و بازتابها، شنیدنها و قضاوتهای هر یک از آنها میپردازد.
در آپارتمانی در نیویورک، خانوادههایی پس از حمله با سلاحهای بیولوژیکی، در دوران قرنطینه و انزوا برای زنده ماندن در شرایط جدید تلاش میکنند، در حالی که با کمبود غذا، انرژی و صبر روبرو هستند.
یک جوان جویای نام در رشته کریکت، برای تامین هزینه عمل جراحی پدرش، دست به شرطبندی سنگینی میزند. اما زمانی که شرطبند او را فریب میدهد، خشمگین شده و برای تلافی، وارد یک معامله غیرقانونی میشود. این اقدام او را به دام یک شبکه جنایتکار خطرناک میاندازد.
وقتی لیو به لندن نقل مکان می کند، با گروهی مرموز از پسران آشنا می شود که او را به دنیایی رویایی می کشانند. او و گروه رؤیایی سرگردانش مراسمی را برای تحقق بزرگترین رویای خود برگزار می کنند، اما این کار نیاز به یک فداکاری بزرگ و مهم دارد...
در ناحیهای متروکه از شهر که توسط یک گروه بیرحم اشغال شده، جامعهای با بحران ایمان روبروست. شاهد فروپاشی محلهها و هدف قرار گرفتن جوانان خود برای عضویت در این باند هستند.اما همه چیز به زودی تغییر خواهد کرد...