این فیلم دو روحی را دنبال میکند که بهطور سرسامآور در طول زندگیهای بسیاری با یکدیگر برخورد میکنند، تا زمانی که یک تصمیم آنها را از هم جدا میکند و ممکن است سرنوشتشان را برای همیشه تغییر دهد..
چهار مرد که در روابطشان با زنان دچار مشکل شدهاند، برای بهبود وضعیت خود در یک برنامه بازپروری پدران بیمسئولیت شرکت میکنند. در این مسیر، آنها با ماجراهای خندهدار و دراماتیک روبرو میشوند و در نهایت میفهمند که معنای واقعی پدر بودن، مسئولیتپذیری و بلوغ است نه صرفاً بچهدار شدن.
زنی که فکر میکرد با مردی کامل ازدواج کرده، خیلی زود پی میبرد که شوهرش آنطور که وانمود میکرد، نیست و این موضوع نشان میدهد که قضاوت بر اساس ظاهر، اشتباه است.
زندگی یک ولگرد خیابانی، یک زوج جوان و یک نوجوان سالفادوری که توسط یک باند محلی جذب میشوند، در اکوپارک لس آنجلس با هم تلاقی میکنند و داستانی پیچیده از طبقه اجتماعی و هویت را شکل میدهند..
میکا، پرستاری که روزها کار میکند و شبها در یک بار دخترانه میزبان است، دچار احساسات اضطراب و انزوا است. سینجی، کارگر روزمزد یک کارخانه، نیز دچار احساسات اضطراب و تنهایی است. این دو نفر با یکدیگر آشنا میشوند و به تدریج، به یکدیگر نزدیک میشوند و به هم کمک میکنند تا با احساسات خود کنار بیایند...
آگنیزه، یک نوجوان مذهبی، عاشق استفانو، مرد جوانی با گذشته جنایی می شود. وقتی آگنیزه احساس می کند که بعد از عشق ورزی مرتکب گناه شده است، اوضاع تغییر می کند...
یک داستان ترسناک روانشناختی که از ابزارهای مینیمالیستی استفاده میکند تا فضایی سرکوبکننده از ناآگاهی ایجاد کند و بیننده را با هر چرخش جدید و غیرمنتظرهای عمیقتر به پیچ و خم ترس و اشتباه میکشاند...
یک زن جوان زیبا در یک شب وحشتناک گیر می کند - همه قسمت های این فیلم در یک برداشت انجام می شود، زیرا او گزارش های ماوراء الطبیعه را در یک مرکز متروکه بررسی می کند...
یک گانگستر سابق که پس از آزادی از زندان تلاش می کند تا در مسیر مستقیم و باریک قرار بگیرد. اما وقتی این کار درست پیش نمیشود، او دوباره به جنایت کشیده میشود و امپراتوری خود را به عنوان یک پادشاه میسازد، اما...
دریاچه خارپشت، روایتی از دلیری و اسرار دختران است که در تابستان گرم و مه آلود شمال انتاریو رخ میدهد؛ زمانی که بزرگسالی هنوز به سراغشان نیامده اما کودکیشان در حال گذر است.