در دهه ۱۹۵۰، هلبوی و یک مامور تازه کار از سازمان تحقیقات و دفاع پارانرمال (بی.پی.آر.دی) به منطقه کوهستانی آپالاچیها اعزام میشوند. در این ماموریت، آنها با یک جامعه دورافتاده مواجه میشوند که تحت سیطره جادوگران قرار دارد و توسط یک شیطان محلی شوم به نام "مرد خمیده" اداره میشود.
داستان حول محور یک زن مرموز فراری و یک مأمور کاربلد که مأمور دستگیری او شده میچرخد. سرنوشت این دو به هم گره میخورد و با بالا رفتن خطر تعقیب و گریز، به سمت یک فاجعه بزرگ سوق داده میشوند.
هنگامی که یک رهبر مرموز حکومت خود را در زندان بزرگ و ترسناک پلتفرم، که مجرمان مختلفی را در خود جای داده است، آغاز میکند، یک ساکن جدید، درگیر نبرد علیه این روش بحثبرانگیز و مبارزه با سیستم تغذیه وحشیانه میشود، اما…
این داستان درباره یک خانواده به ظاهر معمولی است که رازی تاریک دارند: آنها خونآشام هستند. با وجود میل طبیعیشان به خون، آنها تصمیم میگیرند از نوشیدن خون خودداری کنند؛ اما روزی رازشان فاش میشود.
گروهی از خلافکاران در شب هالووین به دنبال ارتکاب جرم هستند، اما به جای موفقیت، با یک دشمن قدرتمند و ماورایی مواجه میشوند که انتقام کارهای بد آنها را میگیرد.
در دهه 1930 در اوکلاهما، در میان طوفانهای گرد و غبار وحشتناکی که منطقه را فرا گرفته بود، زنی به شدت معتقد بود که یک نیروی شیطانی خانوادهاش را تهدید میکند.
دو خواهر و برادر مجرم برای فرار از دست پلیس، در مزرعهای پناه میگیرند که آنها را به گذشته میبرد. در این مکان، آنها با نیرویی مرموز روبرو میشوند که باعث ایجاد تنش شدید بینشان میشود.
این داستان درباره آشپزی است که اولین رستوران خودش را افتتاح میکند. او در این راه با آشفتگی آشپزخانه، سرمایهگذاری مشکوک و تردیدهای درونی خودش دست و پنجه نرم میکند. اما فشارها وقتی بیشتر میشود که روح مالک قبلی ساختمان وارد عمل میشود و سعی میکند رستوران او را خراب کند.
داستان فیلم حول محور یک برنامهنویس جوانی میچرخد که با خلق یک برنامهی ماورایی، خود و اطرافیانش را درگیر نیروهای تاریکی میکند. در این میان، یک استاد هنرهای رزمی و پسرش تلاش میکنند تا جلوی قدرتطلبی شرور داستان و نجات افراد بیگناه را بگیرند.
پس از مرگ پدر خانواده، زندگی ناپایدار مادر و دختر از هم میپاشد. آنها باید قدرت را در یکدیگر بیابند تا بتوانند از نیروهای شیطانی که تهدید میکنند آنها را ببلعند جان سالم به در ببرند.
جمال، رانندهی آمبولانس حمل جنازه است. او باید جسد دختری را به صورت مخفیانه منتقل کند. اما در طول مسیر، صداهایی عجیب از صندوق عقب کامیون میشنود که او را دچار تعجب و ترس میکند.
داستان در مورد یک خانواده است که در دهه شصت میلادی زندگی میکنند و با مشکلات متعددی روبرو هستند. جدایی مادر از پدر الکلی، تغییرات بزرگی را در زندگی خانواده ایجاد میکند و دختران خانواده نیز با این تغییرات دست و پنجه نرم میکنند. در این میان، یک هدیه عتیقه، تهدیدی جدی برای خانواده محسوب میشود.