این فیلم ، پرتره روانشناختی دقیق و عمیقی از بودنی، افسری از سازمان اطلاعات، ارائه میدهد. بودنی به مدت بیست سال، کارول وویتیلا (که بعدها پاپ ژان پل دوم شد) را تحت نظر داشته است.
در سال 1575 میلادی، در یکی از روستاهای کوچک انگلستان، ویلیام مردی مصمم است تا بیگناهی همسرش، توایلا را ثابت کند. توایلا به دروغ متهم به جادوگری شده و اگر گناهکار شناخته شود، مجازات مرگ در انتظارش خواهد بود. ویلیام برای نجات جان همسرش، راهی سفری خطرناک میشود تا جادوگر واقعی را پیدا کند.
این داستان، حکایت مردی است که با روحی شکستناپذیر، در برابر سختیها و موانع متعدد ایستادگی کرد. عزم راسخ و تسلیمناپذیری او، منجر به کسب اولین مدال طلای انفرادی هند در تاریخ المپیک، در هر رشته ورزشی، شد.
نخستوزیری بیرحم و انتقامجو با ارادهای آهنین به اوج قدرت رسید. او که تشنهی قدرت بیش از پادشاهان بود، برای رسیدن به مطلوب خود از هیچ کوششی فروگذار نکرد.
این داستان به دورانی میپردازد که پس از جنگ جهانی اول، در پی معاهده مودروس، استانبول به اشغال متفقین درآمد و تیم فوتبال فنرباغچه موفق به کسب "جام هاریگتون" شد.
یک شاعر توانمند به دلیل سرودن اشعاری ضدّ شوروی، از اتحادیه نویسندگان شوروی در لیتوانی رانده میشود. کا.گ.ب او را به خدمت میگیرد تا با گروههای چریکی ارتباط برقرار کند و در ازای این کار، وعده میدهد که او را به جایگاه پیشین خود در میان نویسندگان برجسته شوروی بازگرداند.
دو دوست در سفری به دنبال اشیاء جنگ جهانی دوم، به طور معجزه آسایی به گذشته و میانه نبردی در سائور-موگیلا فرستاده میشوند. آنها باید بین ماندن و کمک به سربازان یا بازگشت به زمان خود، یکی را انتخاب کنند.
کاترین پار، همسر ششم پادشاه هنری هشتم، در غیاب پادشاه که در جنگ خارجی به سر میبرد، به عنوان نایب السلطنه انتخاب میشود. پادشاه با بازگشت به کشور، به شدت بیمار و دچار توهم میشود و کاترین برای حفظ جان خود در برابر او به مبارزه میپردازد.
مارکیز دِسِوینی در تلاش برای تربیت دخترش به بانویی مستقل، او را از خود دور میکند. این جدایی منجر به عشقی ویرانگر و خلق اثری برجسته در ادبیات فرانسه میشود.