در آیندهای نه چندان دور، مردم به شاخک غولپیکر ۱۰ هزار مایلی بیگانگان که ناگهان در آسمان پدیدار شده، خو گرفتهاند. در این میان، یک زنبوردار که با مشکلات مالی دستوپنجه نرم میکند و یک فرد عزادار و آواره، مجبور میشوند برای بازپسگیری وسایل خود که به شکلی مرموز تلهپورت شدهاند، سفری جادهای پرخطر را آغاز کنند.
ژرمی برای خاکسپاری رئیسش به سن-مارسیال می رود و در خانه بیوه او، مارتین، ساکن می شود. در آنجا، با ماجراهای پیچیده ای از جمله ناپدید شدن یک نفر، تهدید همسایه و اهداف شوم یک راهب روبرو می شود.
فیلم "Prophecy" که برگرفته از یک مانگای ژاپنی است، داستان دو برنامهنویس جوان به نامهای جیونا و آده را دنبال میکند. آنها نرمافزاری برای پیشبینی بازار سهام میسازند. وقتی ایده آنها به سرقت میرود، جیونا با نام "پسر کاغذی"، از طریق ویدئوهای آنلاین به افشای فساد میپردازد. این اقدامات به درگیری با مقامات و طرح سوالاتی درباره عدالت و تأثیر فناوری و اینترنت منجر میشود.
خانواده اسمارت در حالی که با رویاهای فراتر از حد خود کلنجار میروند، به این درک میرسند که کشمکش برای یافتن هویت و جایگاه فرد در جهان، مستقل از سن و مرحله زندگی، همواره وجود دارد.
در جشن گانش چاتورتی، گانش، دزدی خردهپا، تلاش میکند یک سرقت بزرگ انجام دهد که اشتباه پیش میرود و به درگیری خندهداری با رودرا و رئیسش کیشور ردی منجر میشود، که آنها نیز در میان هرج و مرج جشن به دنبال یک شیء باارزش هستند.
شخصی گمنام به همراه گروهی از افراد کمتلاش، نقشهای خام و نسنجیده میکشند تا با پیشی گرفتن از یک شرکت بزرگ داروسازی و استفاده از روشهای خودشان، به ثروت زیادی دست پیدا کنند.
فردی خارجی به همراه چند نفر از اهالی نیجریه، با هدف ربودن شیئی گرانبها، وارد روستایی کوچک در غنا میشوند. پرسش اینجاست که آیا این گروه در دستیابی به هدف خود موفق خواهد شد؟
یک سفر جادهای ناگهانی، خانوادهای آشفته و از هم پاشیده را برای آخرین بار در کنار بزرگ خانوادهشان دور هم جمع میکند. این سفر، لحظاتی سرشار از همدلی، نشاط و صلح و آشتی را برایشان به ارمغان میآورد.
این نمایش شامل دروننگریهایی درباره روابط «اِد» با شخصیتهای زن در زندگیاش است و ارزشهایی را که یک مهاجر نسل اول تایوانی-کانادایی از میهن خود، کانادا، آموخته است، بررسی میکند.
زولا و جولیان که با مشکلات مالی روبرو هستند، برای حل آنها به یک ازدواج صوری برای گرین کارت پناه میبرند؛ غافل از اینکه این راهحل ممکن است پایان مشکلاتشان نباشد.
هنگامی که جیسون هوچبرگِ بیستوچهار ساله برای گذراندنِ آخرِ هفتهی مشاوران به اردوگاهِ محبوبش، پینوِی، میآید، مهمترین دغدغهاش احساسِ ناهمگونی با همکارانِ نوجوانش است. او بیخبر از آن است که یک قاتلِ نقابدار، جان و کتی، صاحبانِ اردوگاه را به قتل رسانده و اکنون در تدارکِ حملهای دیگر است.