یک زن در بهترین دوران زندگی خود به سر میبرد، تا اینکه متوجه میشود کسی بزرگترین راز او را به داستان یک سریال پربیننده تبدیل کرده، و در آن سریال او نقش آدم بد را دارد.
در نخستین اجرای ویژه استندآپ کمدی آنتونی رودیا با عنوان «کاملاً قابلدرک»، سفری طنزآمیز به دل آشفتگیهای فرزندپروری، نزاعهای زناشویی و دستوپنجه نرم کردن با نادانیهای جامعه است. آنتونی به پوچیهای زندگی روزمره، بزرگ شدن در خانوادهای مهاجر و تلاش برای حفظ شیوههای سنتی تربیت فرزند میپردازد.
آجش، فروشنده طلا، سکههای طلای گرانبهایی را برای عروسی در یک روستا قرض میدهد، اما وقتی شوهر خلافکار عروس نقشه میکشد تا طلاها را بردارد و او را برای همیشه ساکت کند، خود را در خطر مییابد.
بیل بور، کمدین مشهور، در برنامه جدید استندآپ کمدی خود به نام «سالهای مرده» به موضوعاتی مانند غم و اندوه مردان و توصیههای قرار ملاقات با زبانی طنزآمیز میپردازد.
عیسی و ماریا زوجی هستند که در روابط خود با چالشهایی روبرو هستند. با این حال، آنها به تازگی صاحب فرزند شدهاند. برای سامان دادن به زندگی جدید خود، تصمیم به خرید یک میز قهوهخوری جدید میگیرند. تصمیمی که زندگیشان را متحول خواهد کرد.
وکیلی که به بیماری نادری دچار است و او را از دروغ گفتن باز میدارد، سفری زمینی در سرتاسر فرانسه را آغاز میکند. این اثر، فانتزیای موسیقایی است که در آن، سازهای ترومپت و پیانو با یکدیگر تلفیق شدهاند. موسیقی این اثر، ساختهی ابراهیم معلوف است.
یک خانواده افسانهای از جنگجویان بازیهای ریتمیک باید در اعماق آینده مبارزه کنند تا آنچه را که از بشریت الکلی باقی مانده است، از یک فاجعه وحشتناک نجات دهند که تهدید میکند همه آنها را برای همیشه کاملاً هوشیار کند.
جف و ریچ، دو برادر، برای جلب توجه و محبت پدر و دستیابی به موفقیت، با یکدیگر به رقابت میپردازند. پس از وقوع حادثهای ناگوار، جف برای طلب یاریهای ماورایی به فرقهای پناه میبرد. مراسم آیینی آنها سبب رهایی نیرویی اهریمنی در شهرشان میگردد که پیامدهایی غیرمنتظره را به دنبال دارد.
تغییر زندگی یک مرد خوشگذران با ورود پسربچهای که ابتدا باعث آشوب میشود، اما به تدریج به بخشی مهم از زندگیاش تبدیل میشود و مفاهیم عشق و خانواده را به نمایش میگذارد.
دو نفر که به تولید ویدئوهای اینترنتی در زمینه پدیدههای ماوراءالطبیعه مشغول هستند، ناگهان خود را در موقعیتی مرگبار و در حال مبارزه برای زنده ماندن، در برابر موجودی به نام "خرس درختی" مییابند. این موجود، که یک ماشین کشتار بیرحم و وحشتناک از افسانههای بومی استرالیا است، با ظاهری فریبنده و شبیه به کوآلای کوچک و دوستداشتنی، خود را پنهان میکند.
داستان در مورد پاسکواله، مربی سگِ بدشانس و ناشی است. او که بار دیگر در مسابقهٔ چابکی از همسر پیشین خود شکست خورده، باید برای تأمین هزینهٔ زندگی و گشایشِ مرکز آموزشیاش، راه دیگری برای کسب درآمد بیابد.
سه شخصیت به نامهای «برف، چای و عشق» در حین فرار از زندان، به توانایی سفر در زمان دست مییابند. در این میان، جنگی بزرگ در حال وقوع است و امپراتورها به دنبال قدرت و ثروت هستند. زمان برای نجات افرادی که باید نجات پیدا کنند، در حال اتمام است.
پس از دریافت فراخوانی غیرمنتظرهای از اجداد راهنمای خود، موآنا باید به دریاهای دوردست اقیانوسیه و آبهای خطرناک و از دست رفتهای سفر کند تا ماجراجوییای را تجربه کند که هیچگاه با آن روبرو نشده است.
مردی بیهدف به نام کاستیکا به طور ناخواسته نامزد ریاست جمهوری میشود. حزب حامی او فاسد است و قصد دارد با شکست در انتخابات به اختلاس ادامه دهد، در حالی که کاستیکا فقط به فکر حل مشکل جای پارک همسایهاش است.