یک بازیگر مشهور پس از لغو سریالش، به یک کلبه کوهستانی میرود و در آنجا با یک عکاس طبیعت آشنا میشود. این دو نفر که در ابتدا با هم اختلاف داشتند، در نهایت عاشق هم میشوند.
زندگی میسون بردلی زمانی به طور کامل بهم می ریزد که به طور غیرمنتظره سرپرستی فرزندان برادر مرحومش را برعهده می گیرد. این اتفاق درست بعد از آن رخ می دهد که او برای پیشرفت در حرفه وکالت، از نامزدی اش صرف نظر می کند.
در یک اتفاق کمنظیر، سه برادر در یک روز تصمیم به ازدواج میگیرند و مراسم جشنی با حضور جمعی از اعضای خانواده که به رفتارهای عجیب و غریب خود معروف هستند، برگزار میشود.
یک اسکیباز قهرمان محلی و یک استاد دمکردن آبجو در ایالت ورمونت، با وجود عدم تناسب ظاهری، برای نجات کسبوکار خانوادگی زن اسکیباز تا کریسمس، با یکدیگر همکاری میکنند تا یک آبجو میکرو فصلی تولید کنند.
یک سردبیر معروف مجله مد که مردی متعصب و زن ستیز بود، ناگهان صبحی از خواب بیدار می شود و می بیند که تبدیل به زن شده است. این اتفاق او را مجبور می کند تا دیدگاه خود را نسبت به زنان و جایگاه آنها در جامعه دوباره ارزیابی کند.
فران، که به فکر مرگ است، با شوخیهایش همکار جدیدش را میخنداند و این آغازی برای آشنایی و رابطهای عاطفی بین آنها میشود. اما حالا تنها مانع سر راه آنها خودِ فران است.
جان آلمن، ستاره راک که با آلبوم جدید خود موفقیتی کسب نکرده، برای فرار از ناکامی به جزیرهای رویایی در مدیترانه پناه میبرد. اما سکونت او در خانهای بر فراز صخره، ماجراهایی غیرمنتظره را به همراه دارد.
کرو دریک، دانشجوی درخشان اما احساسی، با هدف گرفتن مدرک دکترا به آکسفورد میرسد. او با برقراری یک دوستی پر فراز و نشیب با یک جوان، به تدریج خود را برای رمز و راز، آسیبپذیری و عشق باز میکند.
نادارسان، جوانی بیعلاقه به سیاست، برای پاسداشت یاد پدر، نامزد انتخابات شورای روستا میشود. او با ورود به دنیای پرفراز و نشیبِ سیاست انتخابات، با خشونت، رقابت و خیانت روبرو میشود.
فیل، مردی میانسال سرسختی است که دچار سکته مغزی می شود که باعث از دست دادن حافظه اش می شود. میلی که از او مراقبت می کند، به دروغ به او می گوید که قبل از تصادف مخفیانه آنها عاشق هم بودند..
خَنِه بعد از جدایی از عشقش غمگین است، اما دوستان صمیمی او، آرورا، جینو و هانی پاپی در کنارش هستند و او را به قوی بودن و ادامه زندگی تشویق میکنند. برای کمک به خَنِه تا آرامش مورد نیازش را پیدا کند، سفری به دور پنجاب آغاز میکنند.
در غیاب خانواده، سامانثا، دختر شانزده ساله، آخر هفته را به تنهایی در خانه میگذراند، اما با ورود یک مزاحم به خانه، سامانثا در مخمصهای گرفتار میشود و باید در آن شب سرنوشتساز، بین مبارزه و فرار یکی را برگزیند.