داستان فیلم درباره مردی به نام راستی ویتنبرگ است که عضو یگان ویژه ی نیروی دریایی می باشد و در تلاش است تا میان زندگی خانوادگی و زندگی کاریش تعادل ایجاد کند. او هر روز و در حالی که از اختلال استرسی پس از ضایعه روانی رنج می برد، برای حفظ کردن خط میان واقعیت و کابوس هایش مبارزه می کند. راستی خود را وقف تیم و ماموریت خود کرده است و مایل است تا فداکاری نهایی خود را برای برادران همکار و هم تیمی های خود انجام دهد.
رویارویی غیرمحتمل بین طراح دکوراسیون کریسمس، لزلی میجر، و تاجری که تلاش میکند به سنت کریسمس در چسترتون پایان دهد، باعث میشود لزلی از تمام جذابیتهای کریسمس خود برای عشق به کریسمس استفاده کند...
"راج کوما"ماجراجو ،نترس و شجاع در میان دو گروه خطرناک قاچاقچی های مواد مخدر در دارتیپور، شهری کوچک قرار گرفته است. در این میان او به "چاندا" برادرزاده پارما رئیس یکی از باندها دل می بازد در حالی که خود برای شیو "راج"رئیس باند رقیب کار می کند. در نبرد نهایی او موفق می شود این دو گروه را متلاشی کند و با چاندا ازدواج کند.
راهول برای برآورده کردن آخرین آرزوی پدربزرگش به روستای کوچکی در هند می رود: تا خاکستر او را در آب مقدس رودخانه آنجا بریزد. او در مسیرش با زنی آشنا می شود و یک سری اتفاقات غیر منتظره برای آن ها رخ می دهد...
جو با وی آشنا می شود ، از نامزدش جدا می شود، تقاضای تنزل رتبه در شغل خود می کند و زندگی منظم خود را به هرج و مرج تبدیل می کند. وقتی متوجه می شود که همه چیز را خیلی دور کرده است، سعی می کند زندگی خود را دوباره سر و سامان دهد...
در راه رسیدن به شغلی جدید به عنوان معلم، لورن در محلی به نام گراندون فالز توقف می کند، جایی که او در هفته های قبل از کریسمس با تراویس مجرد، فرزندخوانده او و بسیاری دیگر از مردم محلی ملاقات می کند و با او دوست می شود...
فیلم ترکیبی تجربی از مستند و داستان است. گروه فیلمسازی از مناطق روستایی تایلند به بانکوک سفر کرده و از مردم می خواهند داستان یک پسر معلول و معلمش را ادامه دهند...
مارگوت پیانیست مشهور جهان برای کریسمس به "Chateau Neuhaus" باز می گردد. در آنجا او با دوست پسر سابق خود "جکسون" ملاقات می کند و او را متقاعد می کند که کنسرت سالانه کریسمس اش را سرلوحه کار خود قرار دهد...
بر اساس یک مطالعه 2016 یونس هاپکینز، بیش از 250،000 نفر در ایالات متحده از هر گونه خطای پزشکی جان سالم به در می برند و این امر سومین علت مرگ و میر در این کشور است...
دن مردی 21 ساله است که تمام لحظات زندگی بی دردسرش را کنار دوستان و همکارانش میگذراند، زندگی به همین منوال پیش میرود تا اینکه دست روزگار سرنوشت دن را به دختری به نام شیلی پیوند میزند و این ماجرا شروعی بر دوران عاشقانه های آنهاست و...