اطلاعیه
کاربران عزیزی که اکانت خود را به بات تلگرام ما متصل میکنند، علاوه بر دسترسی به خدمات ویژه، کدهای تخفیف اختصاصی نیز دریافت خواهند کرد.
فقط کافی است همین حالا از طریق لینک زیر اکانت خود را به تلگرام متصل کنید و از مزایای ویژه بهرهمند شوید: اتصال اکانت به تلگرام
مدیریت نایت مووی
پس از نجات یافتن از فاجعه ی ملمودی ، در مکانی در پشت سر ارتش آلمان ، چهار سرباز آمریکایی یک سرباز بریتانیایی به نام “وینلی” را که درون یک درخت گیر کرده بود ، نجات می دهند و همراه او ، به سمت نیروهای متفقین راهی می شوند. اما…
مکس و لولا دو سارق حرفه ای جواهرات هستند. آنها تصمیم دارند بعد از انجام آخرین کار خود که دزدیدن یکی از الماسهای سه گانه ناپلئون است بازنشسته شوند. آنها پس از موفقیت در اینکار و فرار از دست استن لوید، مامور اداره آگاهی، عازم جزیره ای در دریای کارائیب می شوند. اما مکس پس از مدتی احساس می کند که این بازنشستگی زودهنگام مناسب حال او نیست. در همین زمان رئیس گانگسترهای جزیره نزد مکس آمده و به او پیشنهاد می دهد یکی دیگر از الماسهای سه گانه را از یک کشتی سرقت کند…
یک افسر آمریکایی بنام کیت ، تنها کسی است که برای رفتن به آنتاریکا (منطقه ای در قطب جنوب) تعیین شده است . او باید به یک قتل رسیدگی کند در حالی که سه روز تا آغاز زمستان آنجا باقی مانده است . او در این راه با کارکنی از سازمان ملل متحد بنام گابریل مواجه میشه که او هم به همین قتل رسیدگی می کند . کیت باید موارد مشکوک را تعقیب و به قتل های بیشتری پی ببرد . در ابتدای داستان استکو مورد حمله قاتل قرار می گیرد و در توفان تا پای مرگ پیش می رود ولی ...
داستان این این فیلم در ارتباط با زمان آينده نزديک است. مزدوري به نام توروپ از طرف مردي به نام گورسکي اجير مي شود تا دختري را از آسياي مرکزي به نيويورک برساند. توروپ ابتدا فکر مي کند اين يک کار عادي و چيزي در حد همراهي با دختري جوان است، اما ...
مامور "اسکات" به دلیل روشهای غیرمامول و خشن اما نتیجه بخش خود برای کمک به سرویس مخفی برای پیدا کردن دختر ربوده شده ی یکی از اعضای رده بالای دولت به واشنگتن فراخوانده می شود."اسکات" سریعا متوجه می شود که مضنون اصلی تیم حفاظتی,دوست پسر او بیگناه است…
جریان فیلم در سال 2142 اتفاق میفتد زمانی که دنیا را اهن و دود فرا گرفته و مردم به سختی زندگی میکنند.دولت ها برای بازگشت به اوضاع قبلی شهری به نام اکوبان میسازند که در ان خبری از آلودگی نیست ولی فقط درصد کمی از مردم دنیا میتوانند در ان زندگی کنند بنابراین ده درصد از مردم برگزیده دنیا را انتخاب میکنند و به اکوبان انتقال میدهند 90 درصد باقیمانده وقتی از جریان مطلع میشوند به سمت اکوبان حرکت میکنند ولی با دروازه های بسته شهر مواجه میشوند و همانجا در پشت دروازه ها شهر مار را میسازند. داستان فیلم درباره دختری به نام جی است که عاشق مردی به نام شوها است ولی بعد از مدتی متوجه میشود که شوها مخالف نظام اکوبان است و ...
کریس ون که سابقاً عضو گروه نیروهای ویژه ارتش بوده پس از مدتها دوری به زادگاهش باز می گردد تا در کارخانه چوب بری شهر کاری بیابد و زندگی آرامی را شروع کند . اما او بزودی در می یابد که کارخانه تعطیل شده و کل شهر را فساد فرار گرفته است...
"دین کیج" یک نظامی که سلامت روحی مناسبی ندارد و عضو سابق CIA بوده در حال طی کردن برنامه روان درمانیش است و سعی میکند سانحهایی که برای بهترین دوستش "اسکات" در بوسنی افتاد فراموش کند، ولی وقتی که با یک دختر قرار میگزارد...
«جک ماریسن» (فینیکس) آتش نشان جوانی است که در واحد آتش نشانی «نردبان ۴۹» اداره اش به رهبری «کاپیتان مایک کندی» (تراولتا) مشغول به کار است. او در هنگام فرونشاندن آتشی سهمگین، در عمارتی که در آتش می سوزد، گیر می افتد و گذشته اش را مرور می کند و ...
یک ارتشی بلند پایه هویت خود را به دانشجو کالج تغییر می دهد.ماموریت او شخصی و حرفه ای است،محافظت از دختر ژنرال در برابر یک متعصب و پیدا کردن برادر او...
زینال بندری (قاچاقچی سابقه دار تریاک) توسط ستوان احمد، رئیس اداره ی مبارزه با مواد مخدر، دستگیر و روانه ی زندان می شود اما با پرداخت رشوه محکومیت خود را به حبس تقلیل می دهد و پس از یکسال به دلیل خوش رفتاری آزاد می شود …
اهريمن رؤياها، «فردي کروگر» (انگلاند)، در تکاپوست تا يک بار ديگر نوجوان هاي الم استريت را به وحشت بيندازد. «جيسن» (کرزينگر)، قاتل زنجيره اي غول پيکر را با آن نقاب ها کي روي يخ اش، به بازي مي گيرد تا به کمک تصورات مادرش (شا) به الم استريت برود و با کشتن بچه ها، اين شک را در دل مردم شهر بيندازد که «فردي» برگشته است.
لندن، اواخر قرن نوزدهم. مخترعی نابغه به نام «فیلئاس فاگ» (لوگان) شرط می بندد که می تواند دنیا را در هشتاد روز دور بزند. در این سفر جوانی چینی به نام «لو شینگ» (چان) نیز که به خدمت «فاگ» درآمده، او را هم راهی می کند.
در آخرین روزهای جنگ جهانی دوم، «ژنرال داگلاس مک آرتور» تصمیم گرفت به قولی که در سال 1942 داده بود، وفا کند و دوباره پس از عقب نشینی اجباری از فیلیپین، به آن جا برگردد. بیش از پانصد سرباز امریکایی در اردوگاهی در فیلیپین اسیر ژاپنی ها بودند و با آنان رفتاری بی رحمانه صورت می گرفت و «مک آرتور» می خواست مطمئن شود که این سربازها صحیح و سالم به کشورشان باز می گردند…