در سال 1348، با وحشت مرگ سیاه که اروپا را فراگرفته بود، سربازان انگلیسی از جنگ با یک نجیب زاده فرانسوی به عنوان گروگان به خانه باز می گردند. هنگامی که مردم روستای محل زندگی خود به زودی شروع به مردن می کنند، اعتقاد بر این است که مرگ سیاه یک بار دیگر رخ داده است. با این حال، دلایل تاریک دیگری در پس مرگ های ناگهانی وجود دارد.
چهار زندانی فرار میکنند و در یک صومعه سیسترسی پناه میگیرند، جایی که هیچ چیز آنطور که به نظر میرسد نیست. در انزوا از بقیه جهان، کابوسی در میان فراریان آغاز میشود، کسانی که حاضرند برای محافظت از آزادی خود و راهبانی که گروگان آنها هستند، بکشند.
یک مرد رؤیاهای هولناکی از افراد مرده، از جمله مادرش و قربانیان یک قاتل سریالی محلی، میبیند. کارآگاهِ در حالِ پیگیریِ قتلها برای حلّ پرونده به دنبال کمک او میرود.
وقتی اسکوبی و باند در یک بازی ویدیویی که برای آنها ساخته شده است گرفتار می شوند، باید با 'ویروس فانتوم' مبارزه کنند. برای فرار از بازی، آنها باید سطح به سطح بالا بروند و یک بار برای همیشه بازی را شکست دهند...
برنا اسکات سگ ها را برای تیم های جستجو و نجات آموزش می دهد. وقتی او و همدم سگ وفادارش یک دختر ربوده شده را از رودخانه نجات می دهند، متوجه می شود که یک قاتل زنجیره ای در حال فرار است...
یک روانشناس از برنامه رادیویی خود برای کمک به زنان تنها استفاده می کند، اما متوجه یک قاتل می شود و وقتی عمیق تر به دنبال آن می رود ، قربانی بعدی خودش می شود...
شب کریسمس. فرانک هرینگتون در مسیری که به سمت خانه خانوادهاش میرود، برای اولین بار پس از 20 سال، تصمیم میگیرد میانبر را امتحان کند. این بزرگترین اشتباه زندگی اوست...
ناپلئون بناپارت (فیلیپ تورتون) تازه از دیدن شکست ارتش خود در نبرد واترلو، در یک سلول زندان در جزیره سنت هلنا تحت کنترل بریتانیا است. به سر هادسون لو (ریچارد ای. گرانت)، فرماندار منطقه، وظیفه داده می شود که از فرار رهبر فرانسه اطمینان حاصل کند. با این حال ...