یک فیلمنامهنویس گیج و سردرگم، در حالی که به دنبال لوکیشنهای مناسب برای فیلم بعدیاش میگردد، پناهگاهی را در ویرانههای یک کلیسای قدیمی بیزانتی در یک روستای دورافتاده پیدا میکند.
نسخه موزیکال داستان رابرت لوئیس استیونسون در مورد دکتری که آزمایشی را روی خود انجام می دهد که منجر به بیرون کشیدن جنبه تاریک و قاتل درون خود، "آقای هاید" می شود...
پس از مرگ نامزدش ، لینا تورس یک تجارت مد را شروع کرد تا جلو بیفتد. وقتی با خولیو ، فروشنده پارچه آشنا می شود ، اجازه می دهد خودش فریب او را بگیرد و معشوق او شود...
پس از متهم شدن دروغین به سرقت بودجه سفر دریایی سالانه خود، سه برادر برادر بسیار متفاوت از خوابگاه خود اخراج می شوند. برای اینکه نام خود را پاک کنند و آینده شغلی خود را تضمین کنند، این سه نفر لباس می پوشند و به همسایگی همسایه می پردازند و در آنجا چند درس ارزشمند - و خنده دار - در مورد خود و گونه های زن می آموزند...
جیمی دختری است که به دنبال مادربزرگ گمشده خود است. او متوجه میشود که مادربزرگش یک جادوگر بوده و یک نیروی شیطانی را بیدار کرده است. این نیروی شیطانی میخواهد جیمی را بکشد و جیمی باید برای زنده ماندن تلاش کند...
نِسیبه دختر یک خانواده فقیر است که در حومه استانبول زندگی می کنند. او در خانواده اش از خشونت و ظلم رنج می برد. تنها دلداری او دنیای پر زرق و برق فیلم های سینمایی است...
یک کارمند تبلیغاتی خجالتی با دختر رویایی خود در قطار El ملاقات می کند، اما به یاد نمی آورد که شماره تلفن او را بگیرد و در نتیجه به جستجوی همه جانبه برای دختر مرموز می پردازد ...
پس از اینکه سرپ، بازیگر تئاتر، در یک تبلیغ بازی می کند، هویت خود را از دست می دهد و به یک خانه دار با دو فرزند تبدیل می شود. فیلم در مورد دوراهی سرپ و ناعیه است.
ریموند، که دوباره اخراج شده است، کلیسایی را در یک دهکده انگلیسی به ارث می برد. او که از جورجیا میآید تا ملک را به آقای اسلی بفروشد، با ریچل مجرد ناز که B&B را اداره میکند و دیگران ملاقات میکند. گنج پنهان؟...
راج و پریا، زوج جوانی که به تازگی به سوئیس نقل مکان کرده بودند، با همسایههای جدیدشان دوست شدند. اما زندگی آرام آنها با متهم شدن راج به قتل یکی از همسایگانشان به هم ریخت و او مجبور شد برای اثبات بیگناهیاش فرار کند.
سامانتا، گزارشگر مخفیانه در موسسه بروکدیل می رود تا داستانی در مورد معتادان مشهور به مواد مخدر را بازگو کند، اما او به زودی متوجه می شود که اسکوپ واقعی بسیار وحشتناک تر است...
اتل و تامی باریک برای گذراندن تابستان به همراه نامادری جدیدشان به ایرلند فرستاده میشوند. آنها در آنجا متوجه میشوند که او یک جادوگر شرور و قدرتطلب است که قدرتهای جادویی واقعی دارد و از هر چیزی که سبز است نفرت دارد.
هنگامی که بیماری ناخوشایند پلیس پلی لامار را مجبور به بازنشستگی میکند، برادرش با او صحبت میکند که یک اسب مسابقه بخرد. اما یک گانگستر اسب را می دزدد تا حساب های قدیمی را تسویه کند...