ده مسافر اتوبوس پس از اینکه توسط موتورسواران از جاده منحرف شدند، در داخل یک انبار اوراقی (ضایعات) گرفتار میشوند. برای زنده ماندن، آنها باید سلاحهای بداهه بسازند و شجاعت کامل (باطنی) را برای سازماندهی یک دفاع در برابر موتورسواران قاتل داشته باشند.
یک زن که حافظهاش را از دست داده است، میترسد که یک روز گمشده در زندگیاش او را به یک جنایت مرتبط کند و تلاش میکند تا ردپای خود را بین شامگاه شنبه و صبح دوشنبه دنبال کند.
در رستورانی بزرگ ، کسانی می خورند و کسانی هستند که خورده می شوند. رایموندو نوناتو راهی جایگزین پیدا میکند، زندگی خودش: او آشپزی میکند تا زنده بماند و جایی در جامعه پیدا کند...
چاقی به یکی از طاقتفرساترین بیماریها در جامعه مدرن ما تبدیل شده است، حتی در حال حاضر آن را به ابعاد همهگیر در نظر میگیرند. این فیلم مستند به این موضوع حساس، اما از نظر اجتماعی قدرتمند می پردازد و آمار تکان دهنده ای از فربه شدن فرهنگ ما را به نمایش می گذارد...
رینا دختری لاغر است، موهای بلندی دارد، خودنمایی می کند و جذاب لباس می پوشد. هر مردی دوست دارد با او باشد و هر زنی دوست دارد مانند او باشد. او اتفاقاً خود شیفته، بدجنس و بداخلاق است. مصیبت وارد میشود و تشخیص داده میشود که او بیماری دارد. معنای دوستی و دوستان واقعی و عشق به زودی آشکار می شود...
صنعت قاچاق ماریجویانا در بریتیش کلمبیا به یک تجارت بسیار پر سود تبدیل شده است که سالانه میلیاردها دلار درآمد دارد و محصولات آن به کشورهای دیگر نیز صادر میشود. یک فیلمساز به نام آدم اسکورگی به بررسی این بازار زیرزمینی پرداخته و حقایق جالبی را آشکار میکند.
اسپایکر یک قاتل سریالی با چشم ارغوانی است که قربانیان خود را با میخ های راه آهن می زند و اجساد را زیر ریل قطار دفن می کند. او از یک پناهگاه فرار می کند و به شهر کوچکی که سال ها قبل از آن وحشت زده بود باز می گردد...
در یک ماجرای پر کشوقوس، سه کارآگاه خصوصی برای انجام کاری استخدام میشوند که ناخواسته آنها را رو در روی یکدیگر قرار میدهد. اما این رقابت سطحی تنها بخشی از داستان است، چرا که در لایههای زیرین، یک توطئه شوم و پیچیده در حال انجام است.
در اعماق کوه های آپالاچی در ویرجینیای غربی اسطوره زنده جسکو وایت زندگی می کند. به عنوان یک پسر، جسکو در مدرسه اصلاحات و آسایشگاه مجنون وارد و خارج شد. برای اینکه او را از دردسر دور نگه دارد، پدرش دی-ری به او هنر رقص کوهستانی را یاد داد...
در اوایل دهه 70، کتی راش سرمربی بسکتبال در یک کالج کاتولیک کوچک و تمام دخترانه می شود. اگرچه تیم او هیچ سالن بدنسازی و یونیفرم ندارد - و خود مدرسه در خطر فروخته شدن است - مربی راش به دنبال هدایت دخترانش به اولین قهرمانی ملی است...
یک مرد جوان مشکل دار از شهر بزرگ و همسر سابقش برای آرامش یک شهر کوچک عقب نشینی می کند. او وارد رابطه با زن جوانی می شود که دوست پسرش ناپدید می شود و تازه وارد به عنوان مظنون باقی می ماند.