داستان دربارهی "وِی" است؛ کارمند ادارهای معمولی که در خفا به شغل پاکسازی اجساد مشغول است و با نام مستعار "تمیزکار" شناخته میشود. او با قاتلی به نام "گای" همکاری میکند، اما حادثهای ناگهانی وِی را به ورطهی قتل میکشاند.
پنج دوچرخهسوار کوهستان از باشگاه سانگاجا برای تفریح به کوه چیaksan میروند، اما با اتفاقات عجیب و تعقیب یک موجود ناشناس مواجه میشوند و برای زنده ماندن تلاش میکنند.
مونیکا بعد از اینکه ترفیع شغلی را از دست داد، با اکراه راهی سفر پیادهروی سانتیاگو د کامپوستلا میشود. او شگفتزده میشود وقتی که در طول راه، آرامش درونی و یک رابطه عاشقانه احتمالی پیدا میکند.
داستان دربارهی کارگردانی است که بازیگران زن محبوبش را برای ساخت فیلمی در دههی ۷۰ میلادی در رم دعوت میکند. این فیلم به زندگی و ماجراهای حول و حوش یک خیاطی معروف میپردازد.
این فیلم مستند، داستان ورزشکاران جوان ایرلندی را در دوران نوجوانی روایت میکند و به چالشها و پرسشهای مربوط به قدرت بدنی، عملکرد ورزشی و مسائل مربوط به رشد در دنیای امروز میپردازد.
در آفریقای جنوبی، مردی در جریان کمک به نجات بچه پانگولینی که قربانی قاچاق شده بود، معنایی برای زندگی خود مییابد. او زندگیاش را وقف تیمار و آمادهسازی این حیوان در معرض انقراض میکند تا بتواند آن را به زیستگاه طبیعیاش بازگرداند.
رسلمانیا یک رویداد کشتی حرفهای است که سالانه بین اواسط ماه مارس تا اواسط ماه آوریل توسط دبلیودبلیوئی برگزار میشود. این چهل و یکمین رسلمانیا سالانه خواهد بود و به صورت یک رویداد دو شبه در تاریخهای ۱۹ و ۲۰ آوریل ۲۰۲۵ در ورزشگاه الیجنت واقع در منطقه پارادایس، حومه لاس وگاس، نوادا برگزار خواهد شد.
گروهی از قانونشکنان از پناهگاه خود دفاع میکنند تا اینکه رازی تکاندهنده درباره هویتشان و دشمنی که با آن مواجهاند، کشف میکنند. اکنون، در حالی که به دنبال راهی برای فرار از نابودی حتمی به دست پلیسهای شبیهسازیشده هستند، زمان به سرعت میگذرد.
داستان LOGOUT در دهلی دربارهی پراتیوش، یک اینفلوئنسر در آستانهی ۱۰ میلیونی شدن است که با دسترسی یک طرفدار وسواسی به تلفنش، با موقعیتی ترسناک روبهرو میشود.
فیلمبرداری در ۲۶ مارس در تئاتر پالادیوم لندن با همراهی یک گروه زنده انجام شد. التون و برندی آهنگهایی از آلبوم جدیدشان به نام «چه کسی به فرشتهها اعتقاد دارد؟» را اجرا کردند.
سال ولوکانو در برنامه ویژه خود، ترسهای دوران نوجوانیاش که تا بزرگسالی ادامه یافتهاند را با لحنی جذاب و خندهدار مرور میکند؛ ترسهایی از دروغهای مربوط به رعد و برق، اشعار تهدیدآمیز دهه هشتاد و جنگ با پروانهها.
گیلبرت و جورج، که شش دهه زندگیشان را وقف هنر کردهاند و آن را عین زندگی خود میدانند، در آستانه دورهای جدید در فعالیت هنریشان، به تعهد پایدار خود به هنر در گذشته و آینده مینگرند.