گروهی از بچه های بروکلین، یگ گروه (شبیه گنگسترها) را تشکیل می دهند و از این به بعد تمام کارهایشان را در کنار یکدیگر انجام می دهند. اما همان قدر که کارهایشان سهل می شود، با مشکلاتی نیز روبرو می شوند...
رماننویس مشهور "مایک نوونان" پس از مرگ ناگهانی همسرش با شرایط کنار نیامده و به کلبه کنار دریاچه اش بازمی گردد اما درگیر مبارزه حضانت بین بیوه ای جوان و پدربزرگ ثروتمند فرزندش می شود و...
زنی شاهد کشته شدن مردی که با او قرار دارد توسط رئیس مافیا می شود. او بدون مطلع ساختن پلیس مخفی می شود. وقتی پلیس موفق به پیدا کردن او می شود، میلی برای شهادت دادن ندارد اما مافیا در تعقیب اوست و...
1 مرتبه نامزدی جایزه .BAFTA Film Award. همچنین نامزد دریافت 1 جایزه دیگر.
"هری موزبی" بازیکن اسبق فوتبال و کارآگاه خصوصی فعلی،توسط یک بازیگر زن که همسر یکی از بزرگان هالیوود است استخدام می شود تا دختر گمشده اش را پیدا کند.او برای پیدا کردن دختر به فلوریدا سفر می کند اما...
برنده 1 جایزه اسکار. همچنین نامزد دریافت 6 جایزه دیگر.
» گلوريا « ( تيلر ) با مردى شيكپوش و خوشمشرب به نام » وستن « ( هاروى ) آشنا و به او علاقمند مىشود. » وستن « متأهل است و » گلوريا « به غلط تصور میكند او هرگز همسرش را رها نخواهد كرد...
"آنابل" دختری تازه وارد در یک مدرسه کاتولیک مخصوص دختران است.او که از دو مدرسه قبلی خود اخراج شده است به معلم خود "سایمون بردلی" علاقه مند می شود."آنابل" از علاقه اش دست نمی کشد تا اینکه "سایمون" مجبور می شود بین قلب خود و کار درست یکی را انتخاب کند...
کانون توجه فیلم بر روی گربهای انسان نماست که شخصیت اسکیپ هینانت او را فریتز صدا میکند. اتفاقات فیلم در شهر نیو یورک است و زمان دهه ۱۹۶۰ را به صحنه کشیدهاست. فریتز در خلال فیلم همواره دنبال یک زندگی مملو از خوشی و شادی است، او بی درنگ در پی افزایش آگاهیها سیاسی و اجتماعیهای خود میباشد و...
"فیلیپ" هنگام تولد اولین فرزندش یک دوربین فیلمبرداری 8 میلیمتری خریداری می کند.چون این اولین دوربین در شهر است رئیس حزب محلی به او لقب عکاس رسمی شهر را می دهد.وقتی او به جشنواره فیلم منطقه فرستاده می شود آینده ای روشن برایش آشکار می شود...
یک جوان آمریکایی که در پاریس به عنوان بدل "مایکل جکسون" کار می کند با "مرلین مونرو" برخورد می کند."مرلین" او را به شهر خود در اسکاتلند دعوت می کند،جائی که به همراه "چارلی چاپلین" و دخترش زندگی می کند...
"دیمیتری" که مصمم است بهترین باشگاه در سراسر کشور را بسازد، یک مربی آلمانی را استخدام می کند اما وقتی اولین تانکهای نازیها وارد شهر شده و "ربکا" دختر زیبای بانکدار شهر با ستاره تیمش رابطه برقرار می کند، نقشه های او به هم می ریزد...