روایتی تلخ و شیرین از یک زوج عاشق جوان که در دل مبارزهای سیاسی اسیر شدهاند. این مبارزه توسط کشاورزان و علیه بازرگانی غلات، بانکها و شرکتهای راهآهن به راه افتاده است. وقایع داستان در سالهای ۱۹۱۵ تا ۱۹۱۶ در داکوتای شمالی رخ میدهد؛ دورهای که جزو فصول فراموششدهی تاریخ ایالات متحده به شمار میآید.
برنده 1 جایزه اسکار همچنین دریافت 1 جایزه دیگر. همچنین نامزد دریافت 1 جایزه دیگر.
بسیاری از کارگران مهاجر مجارستانی در طول جنگ جهانی دوم با شرایط خوب و با دستمزد خوب در آلمان کار می کنند. آنها تنها زمانی با جنگ روبرو می شوند که به خانه خود در مجارستان بازگردند...
جاسپر بلادشی، گاوچران سرسخت، مرگ یکی از پسران دوقلوی خود را جعل می کند و برای دیگری وصیت نامه می نویسد. به زودی، هر دو پسر به سراغ یکدیگر می آیند و به دنبال ارث می روند...
شرکت راه آهن یک قاتل محکوم را اجیر می کند تا یک مزرعه دار را که با راه آهن همکاری نمی کند را به قتل برساند ولی ولی قتل به سرانجام نمی رسد و در عوض افراد راه آهن برای کشتن خود وی به راه می افتند...
سه دانشمند به یک گربه بیگانه که روی زمین گیر افتاده کمک می کنند تا فضاپیمای آسیب دیده خود را تعمیر کند و به خانه بازگردد، اما تلاش های آنها توسط مقامات ارتش ناتوان و جاسوسان خارجی با مشکل مواجه می شود...
گروهی از وارثان احتمالی در یک خانه قدیمی و ترسناک دور هم جمع میشوند تا بفهمند کدامیک از آنها ثروت هنگفتی را به ارث خواهد برد. بعداً، آنها متوجه میشوند یک دیوانه آدمخوار (یا دیوانهای که گوشت میدَرَد) آزاد شده است.
کیسی پسر جوانی است که در یک خانوادهی اسبباز بزرگ میشود. او با کُرّهاسبی به نام «سایهی کیسی» دوست میشود که همه آن را بازنده میدانند، اما این اسب در نهایت قهرمان مسابقات میشود.
ورنون ستودنی پیشگویی دست و پا چلفتی اما دوست داشتنی است که ایستاده است تا ثروت عموی خود را به ارث ببرد. شرط این است که او ریل ها را به عنوان یک سرگرمی بی پول درست مانند دایی اش در تاریکی حرکت کند ...