به آدام، پسر یک ماهیگیر، این امتیاز برای تحصیل در دانشگاه الازهر در قاهره، پیشنهاد می شود. آدام در درگیری بین نخبگان مذهبی و سیاسی مصر تبدیل به یک مهره می شود...
وقتی مجری یک برنامه علمی کودکان، که در حال شکستگی است، تلاش میکند تا رویای کودکی خود را درباره تبدیل شدن به یک فضانورد به واقعیت بپیونداند، و یک سفینه فضایی را در گاراژ خود بسازد، یک سری اتفاقات عجیب و غریب رخ میدهد که او را وادار به شک کردن واقعیت خود میکند...
یک مأمور به نام اورسن فورچون (جیسون استاتهام) که توسط سازمان اتحاد اطلاعات جهانی بهنام «فایو آیز» استخدام میشود تا سلاحی مرگبار و جدید را که میتواند نظم جهانی را برهم بزند، پیدا و جلوی فروش آن را بگیرد. او برخلاف میل باطنیاش باید با یک متخصص فناوری پیشرفته از سازمان CIA برای این مأموریت جهانی که باید در آن به یک تجارت میلیاردی اسلحه نفوذ شود، همکاری کند...
فیلم داستان مارکوس، مربی سابق بسکتبال را دنبال میکند که پس از یک سری اشتباهات، با حکم دادگاه مجبور میشود تا مربیگری تیمی از بازیکنان دارای معلولیت ذهنی را به عهده بگیرد. اما ...
مایک لین پس از یک وقفه طولانی دوباره به صحنه می رود، پس از یک معامله تجاری که شکست خورد و باعث شد او شکست بخورد و در فلوریدا در یک بارمن شرکت کند. مایک به همراه یک فرد اجتماعی ثروتمند به لندن می رود که او را با پیشنهادی که نمی تواند رد کند جذب می کند...
قرن دوازدهم. جوانی به نام «بلیان» به تشویق پدرش خود را به اورشلیم می رساند که حاکمش «بالدوین چهارم»، سلطان مسیحی خردمند است. از طرف دیگر «صلاح الدین ایوبی»، رهبر اعراب مسلمان در تلاش است تا ارتشی دویست هزار نفری را برای باز پس گرفتن اورشلیم از دست مسیحیان – که آن را حدود صد سالی در اشغال خود داشته اند – فراهم و تجهیز کند ...
داستان فیلم در مورد یک کارخانه زیرزمینی تولید سلاح های جنگی در بلگراد، طی جنگ جهانی دوم است. بعد از پایان جنگ جهانی، فروشنده ای که در بازار سیاه سلاح ها را به پارتیزان ها می فروشد، خبر اتمام جنگ را به کارگران کارخانه نمی دهد، و آن ها به تولید ادامه می دهند. سال ها بعد، آن ها از پناهگاه زیرزمینی خود بیرون می آیند و ...
فرشته ای به زمین می آید تا روحی که می تواند به جنگی بی انتها در بهشت پایان دهد را بدست بیاورد.تنها یک کشیش سابق و دختری کوچک می توانند او را متوقف کنند...
پدری جوان به همراه دختر 11 ساله خود سوفی در دهه 1990 در ترکیه در تعطیلات است. 20 سال بعد، سوفی با شادی به این دوران فکر می کند. او سعی می کند تصویری را که از پدرش دارد با همان مردی که اکنون غریبه شده است، آشتی دهد...
یک مادر تازه وارد یک لالایی را در یک کتاب باستانی کشف می کند و به زودی این آهنگ را یک برکت می داند، اما وقتی لالایی دیو باستانی لیلیت را بیرون می آورد، دنیای او به یک کابوس تبدیل می شود...