جرج لوتز خانه ای به اسم آميتی ويل را در نيويورک به مبلغ پائينی خريداری کرده و به همراه همسر و سه فرزندش به آنجا نقل مکان می کند. آنها پس از مدتی در می يابند که اين خانه تاريخ خونباری داشته است. يکسال قبل در اين خانه پسر جوانی به اسم رونالد نيمه شب شش عضو خانواده اش را بقتل رسانده است. اکنون جرج و همسرش متوجه اتفاقات عجيب و ترسناکی در خانه می شوند از جمله اينکه بچه های لوتز با ارواح کشته شدگان تماسهائی برقرار می کنند و پدر رالف که کشيش محله است پس از تطهير خانه دچار يک بيماری حاد می شود و همچنين رفته رفته جرج احساس می کند شبيه رونالد شده است...
«ال جفه» (فرناندس)، ثروتمند مکزیکی پس از کشف این که دخترش «ترسا» (مالدونادو) از ژیگولویی به نام «آلفردو گارسیا» بچه دار است، یک میلیون دلار برای سر «گارسیا» جایزه می گذارد. «کوییل» (یانگ) و «ساپنسلی» (وبر)، دو جایزه بگیر امریکایی به «بنی» (اوتس)، پیانیست «بازنده»، ده هزار دلار برای تعیین محل «گارسیا» پیشنهاد می کنند…
آنا که در کودکی توسط قاتل افسانه ای مودی نجات یافت ، ماهرترین قاتل قراردادی جهان است. با این حال ، هنگامی که مودی به طرز وحشیانه ای کشته می شود ، قول می دهد از مردی که هر آنچه را که می داند به او آموخته انتقام بگیرد.
تیم و برادر کوچکتر بچه رئیس او یعنی تد، حالا دیگر بزرگسال شدهاند و مسیر متفاوتی را نسبت به یکدیگر انتخاب کردند. از طرف دیگر هم تئودور، مدیرعامل یک صندوق پوشش ریسک شده است. اما خب ماجرا فقط به همینجا ختم نمیشود و هیچ چیزی نمیتواند برای مدت طولانی این دو برادر را از هم دور نگه دارد...
زنی به نام «لیبی» (جاد) به اتهام قتل همسرش، «نیک» (گرین وود) محکوم به شش سال زندان و پرداخت دو میلیون دلار بیمه ی عمر او می شود. اما «لیبی» خیلی زود پی می برد که «نیک» خودش ماجرای مرگ دروغنیش را ترتیب داده است. بنابراین اگر «لیبی» پس از آزادی از زندان «نیک» را پیدا کند و به قتل برساند، دوباره مجازات نخواهد شد...
برنده 1 جایزه اسکار. همچنین 64 جایزه و نامزد دریافت 100 جایزه دیگر.
فیلم از صحنههایی از فیلمبرداری فیلم جان مالکوویچ بودن شروع میشود که در آن «چارلی کافمن» (نیکولاس کیج) افسرده مهلت کمی برای تحویل فیلمنامه اقتباسی دزد ارکیده به شرکت کلمبیا پیکچرز دارد. در مقابل چارلی افسرده برادر دوقلوی سرزنده او، «دونالد»، است که در نظر دارد به تأسی از چارلی شروع به نوشتن فلیمنامه کند.
یک پسر جوان به بیماری مرموزی مبتلا میشود. مادر او شرایط بسیار سختی را پیش رو دارد و مجبور میشود که تصمیمهای متفاوتی بگیرد. وی با موارد مختلفی رو به رو میشود و ....
هاتاوی نوا ، که هنوز تحت تعقیب اقدامات گذشته خود قرار دارد ، به یک سازمان تروریستی به نام مفتی می پیوندد و نام مستعار "مفتی نبی ارین" را تصویب می کند. مفتی در حال مبارزه با یک تروریسم علیه دولت فدراسیون زمین است.
يک مامور امنيتی به اسم ديويد دان زمانيکه با قطار در حال بازگشت از محل کار به منزلش است، ناگهان قطار از خط خارج شده و دچار تصادم شديدی می شود. اما از بين صد و سی و دو نفر مسافر قطار تنها ديويد است که بطور معجزه آسایی بدون اينکه حتی يک زخم کوچک بر روی بدنش بوجود آمده باشد زنده می ماند. مدتی بعد يک کلکسيونر کتابهای کاميک به اسم اليجا پرايس که بخاطر استخوانهای شکننده ای که دارد به آقای شيشه ای معروف شده با او تماس می گيرد و فرضيه باور نکردنی ای را با ديويد مطرح می کند: او معتقد است که ديويد يک ابرقهرمان است که بدنش هيچ صدمه ای نمی بيند.
3 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 4 جایزه و نامزد دریافت 16 جایزه دیگر.
قرن بيست و سوم.خبرهاي رسيده از مقر فرماندهي استارفليت در سن فرانسيسکو، حاکي از هجوم نيروهاي عظيم ابري شکلي به سوي زمين است. «فرمانده کرک» (شاتنر) فرماندهي سفينه ي قدیمي اينتر پرايز را براي مقابله با اين هجوم به عهده مي گيرد...
ظهور لیکانها، حکایت از داستانی در قرون وسطی دارد که در آن دو دسته اشرافی خون آشامان و لیکانها با یکدیگر درگیر می شوند، یک مرد جوان از لیکانها بنام «لوشن» (شین) در مقابل رهبر قدرتمند خون آشامان به نام «ویکتور» (نایی) بپا می خیزد و او در این راه از عشق پنهانیش «سونجا» (میترا) که یکی از خون آشامان است یاری می طلبد اما...