جیمی فالون، مجری برنامه امشب، با چهره های مشهور مصاحبه می کند، با آنها بازی های سرگرم کننده ای انجام می دهد و در نهایت، از یک مهمان موزیکال یا کمدین برای اجرا در برنامه دعوت می کند.
یک دیپلمات جوان مأموریت حمل پول فدیه برای نجات یک دیپلمات ربوده شده در لبنان را بر عهده میگیرد. یک راننده تاکسی محلی نیز به طور تصادفی در این ماموریت درگیر میشود...
گروه راک افسانهای کویین در یک کنسرت زنده و به یاد ماندنی، بهترین آهنگهای خود مانند "We Will Rock You"، "Somebody To Love" و "Bohemian Rhapsody" را اجرا میکنند.
مارک و الیویا، زوج جوان آمریکایی، پیش از تولد اولین فرزندشان، رویای سفر به اروپا را با رزرو محل اقامت، جامهی عمل پوشاندند. سفر چهار هفتهای آنها با استقبال الیزابت، دختر صاحبخانهی کلبهای نقلی کنار دریاچهای زیبا در زادگاه پدرِ مادربزرگ الیویا در آلمان آغاز شد. حال صاحبخانهی ۸۲ ساله وخیم بود. پس از رسیدن به کلبه، اولین شبِ آنها در آلمان با اتفاقی عجیب و مرموز به پایان رسید.
تیمی متشکل از یک پلیس، یک کلاهبردار و یک عاشق در دوران عدم نقدینگی قصد انجام یک کلاهبرداری را دارند، اما این نقشه به طور فاجعهباری از کنترل خارج میشود.
ربکا که از بیخوابی و مشکلات زندگی رنج میبرد، به اوکراین سفر میکند تا درمانی جادویی پیدا کند. او در آنجا با شخصیتهای مختلفی آشنا میشود و در نهایت معنای زندگی را کشف میکند.
مستند «بلوشی» ساختهی آر.جی. کاتلر با استفاده از نوارهای صوتی کشفشده از جان بلووشی که کمی بعد از مرگ او ضبط شده است، به بررسی زندگی کوتاه این استعداد بینظیر میپردازد که قلب و روح تماشاگران وفادار خود را تسخیر کرد.
هنگام سفر در دریا، یک کشتی باری به طور ناگهانی مورد حمله هیولای دریایی قرار میگیرد. خدمه کشتی که توسط انگلها تسخیر شدهاند، به مرور زمان دچار جهش و دگرگونی شده و انسانیت خود را از دست میدهند.
برندن "پدی" فینوکان، خلبانی ایرلندی در جنگ جهانی دوم بود که در 21 سالگی به جوانترین فرمانده بال در نیروی هوایی سلطنتی تبدیل شد و به عنوان یکی از بزرگترین و مشهورترین خلبانان جنگنده این نیرو شناخته میشد.
فیلم نیشابدام/سکوت داستان زنی ناشنوا و گنگ به نام ساक्षشی و همسرش آنتونی، نوازنده ویولن سل را روایت میکند که درگیر پرونده قتل مردی میشوند. تحقیقات پلیس در مورد این قتل، محور اصلی داستان فیلم را تشکیل میدهد.
لوکا پارمیتانو، فضانورد مشهور ایتالیایی، در حال آمادهسازی برای مأموریت فضایی "بیاند" است. این سفر با عبور از مکانهای تاریخی و بهرهمندی از جدیدترین فناوریها، چالشهای متعددی را برای او به همراه خواهد داشت.
هِدویگ که عاشق بازیهای کامپیوتری است، لباس ابرقهرمانی پدرش را کوچک میکند و او را از ابرقهرمان بودن محروم میکند. پدر هِدویگ، پسرعموی او را به عنوان قهرمان بعدی انتخاب میکند، اما هِدویگ راضی به این موضوع نیست و باید برای اثبات خود کاری کند.
دو مامور نخبه که زن و شوهر هم هستند، برای نجات دخترشان از دست قاچاقچیان انسان، با خطرات و چالشهای زیادی روبرو میشوند و در این مسیر با گذشته خود نیز دست و پنجه نرم میکنند.