بن (16) نوجوان پریشان ناخواسته با پدرش هاینریش (توکور)، کارگردان موفق تئاتر آلمانی که نمایشی را در مراکش به صحنه می برد، با گذشته و مسئولیت های نادیده گرفته اش روبرو می شود. بن پس از درگیری با پدرش که از او جدا شده بود، خود را در مدینه و کلوپهای شبانه شلخته مراکش گم میکند، جایی که با یک دختر بربر کریما (18 ساله) آشنا میشود.
در اوکلاهاما در قرن نوزدهم، دو دختر نوجوان که عاشق داستانهایی درباره قانون شکنان هستند. سایه ای از یک باند سابق را پیدا می کنند و اگرچه ناامید شده اند، اما همچنان سعی می کنند به آنها کمک کنند تا از دست یک مارشال نیرومند فرار کنند...
«جویی» با مادرش زندگی میکند. پدرش در کنار آنها نیست، جویی مدرسه را دوست ندارد، حوصلهاش سر رفته و از کسی دستور نمیگیرد. به عبارت دیگر، او یک شیطون کوچولوی واقعی است. مادرش که دیگر از دست او خسته شده، تصمیم میگیرد برایش یک «برادر بزرگتر» (نوعی پدر جایگزین) پیدا کند. در ابتدا، این «آرنی» دستوپا چلفتی نمیداند چطور با جویی رفتار کند، اما بعد از مدتی همه چیز تغییر میکند.
یک معلم آرام و یک متخصص مواد مخدر باید بفهمند که چگونه می توانند موجودی غیرقابل توقف را که از نور و انرژی تغذیه می کند و با سرعت تصاعدی حرکت می کند، متوقف کنند، قبل از اینکه همه چیز را در مسیر خود نابود کند...
در یک ویرانشهر آینده، مردی مبتلا به سندرم داون به شورشی علیه دیکتاتور ظالم آمریکا میپیوندد که همه افراد دارای معلولیت را به آسایشگاهها بازگردانده است.
"یک پیشخدمت زندگی یک کارآفرین تازه به دوران رسیده را تغییر میدهد، در حالی که دخترش به جای خواستگاری که برای او انتخاب شده است، عاشق مدیر شرکت میشود."
وقتی دیوانه هذیانی، روکسور، دانشمندی را به امید استفاده از پرتو مرگش برای دستیابی به تسلط بر جهان می رباید، چاندو، هیپنوتیزور و یوگی قدرتمند با او مخالفت می کند.
یک قصهگو، داستان خلقت جهان را روایت میکند. این داستان، داستان همهی ماست. داستانی که از تولد کیهان آغاز میشود و با استعمار بهشت زمینی پایان مییابد. این داستان توسط حیوانات، که فرزندان مستقیم کسانی هستند که در آن نقش داشتند، اجرا میشود.
با وارن میلر و دیگر اسکی بازان افسانه ای مانند استین اریکسن ، دون پاورز و اوتمار اشنایدر همراه باشید تا آنها در سراسر جهان سفر کنند و شما را به اولین مراکز تفریحی و اسکی شناخته شده ببرند...
اما و خانواده اش پس از نقل مکان به خانه اش ناراضی هستند. او یک روز به اتاق زیر شیروانی می کندو کسی را پیدا می کندکه شبیه اوست و شروع به تعقیب او می کند ...