دو مامور سابق، یکی از سازمان مبارزه با مواد مخدر و دیگری از سازمانهای اطلاعاتی، در تایپه به هم میرسند و عشق قدیمیشان دوباره شعلهور میشود. اما این عشق، آنها را در معرض خطرات جدی قرار میدهد.
جانی، مکانیک اهل فیلادلفیا، ناگهان درمییابد که پدر گمشدهاش یک دوک است. این خبر او را سخت شگفتزده میکند. اما دوک، آنگونه که جانی تصور میکرد، نیست و همچنین احساسات رو به رشد جانی نسبت به پرودنس، مشاور دوک، نیز برخلاف انتظار اوست.
این فیلم، اقتباسی است از کتاب پرفروش «راه من، راه من» نوشته بیل بنتون که خاطرات سفر او به کامینو د سانتیاگو را روایت میکند. فیلمساز، داستان جستجوی معنای زندگی توسط این مرد را به تصویر میکشد. مردی که در طول این سفر پیادهروی، در هر گام به معنای واقعی کلمه به پاسخ پرسشهایش نزدیکتر میشود، بیآنکه از این موضوع آگاه باشد.
کارآگاهی بدنام و زوجی جوان که در آستانه نابودی قرار دارند، باید با زمان مسابقه دهند تا خودشان و کسانی را که قسم خوردهاند از آنها محافظت کنند، از دست ارواح، تسخیرشدگان و نفرینشدگان نجات دهند.
یک قاتل حرفهای که در یک سازمان مخفی زیرزمینی فعالیت میکند، مدام بین کابوسهای وحشتناک و واقعیت زندگیاش دست و پنجه نرم میکند. هنگامی که آخرین ماموریتش کشتن مادری سوگوار است، پی میبرد که هدفش بسیار نزدیکتر از آن چیزی است که تصور میکرد.
بتي فلاد، دختری نوجوان با تواناییهای جادویی، در خانوادهای عجیب و غریب زندگی میکند. او با نزدیک شدن به سن نوجوانی، رازهای خانواده را کشف کرده و هویت واقعی خود را مییابد.
داستان در سال ۲۰۳۸ در جهانی ویرانشده روایت میشود. انسانها در پشت دیواری غولپیکر پناه گرفتهاند و با یکدیگر در حال جنگ هستند. زنی به نام دنیس با تشویق نگهبانی به نام تام که وعده دنیایی بهتر را میدهد، به سفری پرمخاطره میرود.
داستان گری، پسر بازماندگان هولوکاست، به بررسی تاثیرات روانی و بین نسلی این فاجعه میپردازد. او با کندوکاو در گذشتهی والدینش، با هویت خود و میراث دردناک خانوادگیاش روبرو میشود.
نیکلاس، نوجوانی که به بوکس علاقه دارد، با مربیاش جاناتان دوست میشود و او را به همراه مادرش، ورونیکا، به شام دعوت میکند. اما ورونیکا و جاناتان در یک حلقهٔ زمانی گرفتار شدهاند.