داستان فیلم بر پایه داستان چهار پسر به نام جیمی، آز، کوین، فینچ است که در تلاشند تا قبل پایان دبیرستان از باکرگی در آیند. همچنین سرکردهٔ آنها استیو استیفلر است.
بر اساس رمان عاشقانه ای به همین نام محصول سال 2014 ، این فیلم نیز داستان عاشقانه دو جوان به نام های تسا و هاردین را نمایش میدهد، در حالی که تسا درگیر مشکلاتش در رابطه با هاردین است بر سر دو راهی ای قرار میگیرد که میتواند زندگی آنها را برای همیشه تغییر دهد…
این فیلم که در دهاتی 1950 در ایتالیا اتفاق می افتد ، داستان لولا و ماستتو ، یک زوج جوان را روایت می کند که دیدگاه های آنها در مورد رابطه جنسی قبل از ازدواج به شدت متفاوت است.
گروهی از نوجوانان در کلرادو دقیقا یک سال پس از پنهان کردن مرگ تصادفی یک دوست، متوجه می شوند که یکی یکی توسط یک شخصیت مرموز با یک قلاب تحت تعقیب قرار گرفته و کشته می شوند...
گروهی متشکل از 12 نوجوان از پیشینههای مختلف در آکادمی باله آمریکایی در نیویورک ثبتنام میکنند تا به عنوان رقصنده باله در آکادمی باله آمریکا شرکت کنند . اما هر کدام با مشکلات و استرس ناشی از آموزش و پیشرفت در دنیای رقص سر و کار دارند...
فرزندان Ballydowse و Carrickdowse در نبردهایی شرکت میکنند که در آن دکمهها، بند کفشها و لباسهای زیر حریفان اسیر شدهشان را میبرند تا پسرها را با والدین خود به دردسر بیندازند. آنها در گروه های دسته جمعی ده ها نفری به نبرد می روند، سنگ پرتاب می کنند و دکمه های مخالفان خود را می برند و ...
پس از یک سانحه تیراندازی، یک غریبهی مرموز که در آستانهی مرگ می باشد وارد یک بیمارستان محلی می شود. به دنبال این ماجرا، یک باند متشکل از افراد خارجی برای کُشتن او وارد بیمارستان می شوند. پرستار او، تنها شاهد ماجرا باید در یک بازجویی از سوی سازمان FBI حضور یابد تا پرده از یک توطئه بین المللی بردارد...
زندگی برای همه مواد غذایی ای که در سوپرمارکت، در قفسه های متعدد دسته بندی شده اند خوب است و مواد غذایی نمی توانند جلوی شور و اشتیاقشان را برای رفتن به خانه یک مشتری بگیرند. فرانک یک سوسیس است که به همراه سایر دوستانش، برندا هات داگ، سانی نون شیرینی به تازگی توسط یک زن خریداری شده اند ولی همه چیز طبق تصورات آنها پیش نمی رود؛ چراکه خریدار مواد غذایی را می پزد و می خورد و دوستان فرانک جلوی چشمانش می میرند و می سوزند. فرانک و سایر مواد غذایی که از مردن واهمه دارند، قصد دارند با انسان ها بجنگند تا خورده نشوند …
آمور ری و خدمه پایگاه سفید، که اکنون به نام گردان خودمختار سیزدهم شناخته میشوند، برای حمایت از نیروهای فدراسیون زمین در نبرد سرنوشتساز علیه نیروهای دوکنشین زیون، به فضا بازمیگردند ...
داستان، روایت عشق عمیق و پایداری است که بین یک آشپز جوان و زنی که از همسرش جدا شده، شکل میگیرد. یک رویداد اتفاقی، زندگی این دو نفر را برای همیشه تغییر میدهد و آنها را در مسیری جدید قرار میدهد.
«والر» (نیکلاس کیج) یک جاعل و کلاهبردار بزرگ و ماهر اما به شدت وسواسی و روان پریش است. والر برای اینکه مشکلات روحی روانی اش بر روی حرفه اش تاثیر نگذارد به اجبار تحت مداوای دکتر کلین قرار می گیرد. دکتر کلین برای مداوای او تصمیم می گیرد وی را با دختر 15 ساله اش «آنجلا» که والر تاکنون او را ندیده و از وجودش نیز خبری ندارد مواجه کند. 14 سال پیش، در همان بدو ازدواج، همسر باردار والر او را ترک کرده و بنابراین والر هرگز موفق به دیدن دخترش نشده است. حال آنجلا برای یک تعطیلات کوتاه نزد پدرش می آید. بازگشت او والر را در موقعیت تازه و دشواری قرار می دهد ...