داستان درباره ی کارمند صبوری به نام “سیمون جیمز” که تحت تسلط همه از جمله عشقش “هانا” است؛ زندگی ناچیز “سیمون” در حال نابودی است زمانی که “جیمز سیمون” را ملاقات می کند، مردی که دقیقا از لحاظ ظاهری شبیه اوست ولی شخصیتش کاملا خلاف اوست.
داستان درباره یک مردی است که توانایی ورود به خاطرات افراد دیگر به خصوص یک دختر شانزده ساله ی مضطرب و با استعداد است.برای تعیین اینکه دختر،یک فرد جامعه ستیز است یا قربانی یک آسیب روانی...
نمایشی از تولد و سال های اولین ” دکتر هو ” و داستان این کارکتر با شبکه ی BBC و ” سیدنی نیومن ” خالق این کارکتر ، ” وریتی لمبرت ” تهیه کننده اولین مجموعه ” دکتر هو ” و ” ویلیام هارتنل ” اولین بازیگر این کارکتر است …
برنده 1 جایزه اسکار. همچنین نامزد دریافت 5 جایزه دیگر.
سرهنگ «جان هنري پاترسن» (کيلمر) براي احداث خط آهن به آفريقا مي رود. با پيدا شدن يک شير آدم خوار، کار به مشکل بر مي خورد، اما «پاترسن» تله اي براي شير مي گذارد و او را مي کشد. دو ماه بعد روند ساختن پل به خوبي پيش مي رود. اما سر و کله ي دو شير درنده ي ديگر که بسيار خطرناک هستند، پيدا مي شود. بوميان معتقدند که اين دو شير روح دو هيولا هستند......
هنگامی که یک زن متاهل، نامه ای عاشقانه که برای همسرش نوشته شده و او را به یک مهمانی دعوت کرده، پیدا می کند، برای کشف حقیقت، وارد یک ماجراجویی می شود ...
1 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 6 جایزه و نامزد دریافت 25 جایزه دیگر.
ميامي. زوج «آرماند» (ويليامز) و «آلبرت» (لين) با هم زندگي مي کنند. «آرماند» سرپرستي يک کلوب شبانه را به عهده دارد که «آلبرت» در آن برنامه اجرا مي کند. تا آن که «وال» (فوترمن)، پسر بيست ساله ي «آرماند» سر مي رسد و خبر نامزدي اش را «باربارا» (فلوکهارت) دختر «سناتور کوين کيلي» (هاکمن) را به پدر مي دهد. «وال» مي خواهد پدر و مادر همسر آينده اش را به مهماني شام دعوت کند و از «آرماند» مي خواهد که طبيعي رفتار کند...
داستان فیلم در مورد مردی بنام «مایک» است که دختر مورد علاقه اش را در نیو یورک رها کرده و به لس آنجلس آمده تا تبدیل به یک ستاره شود. اکنون شش ماه از زمانی که دوست دخترش او را رها کرده می گذرد و او حال خوشی ندارد. از این رو رفقای او تصمیم دارند او را دوباره به صحنه حرفه ای باز گردانند...
1 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 21 جایزه و نامزد دریافت 15 جایزه دیگر.
«گره گو آر پونسه لودون» (برلینگ)، آب شناس جوان، منطقه ی روستایی اش «لادومب» را ترک می کند تا پروژه ی پیشنهادی خود در زمینه ی خشک کردن باتلاق های منطقه را تقدیم حضور مقامات درباری کند. اما متقاضی ورود به دربار، در فرایندی که طی می کند باید مواظب باشد چهره ی مسخره ای از خود عرضه نکند – چرا که همین مقوله می تواند به زندگی حرفه ای متقاضی پایان دهد و حتی گاه، به بهای از دست دادن زندگی اش تمام شود…
فیلم داستان تکان دهنده دختری کوچک است که مادر خود را از دست داده است. او از همه اطرافیانش دوری کرده و منتظر است تا مادرش بازگردد. او انتظار می کشد اما وقتی مادرش نمی آید، وردهای جادویی را امتحان می کند، به درگاه خدا دعا می کند و سپس تبدیل به فرزند خدا شده تا قدرتی بدست بیاورد. اما وقتی او ناپدید می شود مادرش بازمی گردد...
«ماتيلدا وارم وود» (ويلسن) دختر جوان بي نهايت کنجکاو و با هوشي است که با والدين عامي و بي فرهنگ خود (د ويتو و پرلمن) که اصلا به او توجهي ندارند، بسيار تفاوت دارد. او با بالا رفتن سن، به تدريج کشف مي کند داراي قدرت حرکت دادن اشيا از دور است و مي تواند از اين توانايي در راه از بين بردن رنج هايش و کمک به دوستانش استفاده کند...