داستان فیلم درباره آخرین پروژه یک کارگردان تئاتر است. هنگامی که ستاره ی جوان از او به طور جدی انتقاد می کند و...

مَکبِـث (Macbeth) نمایشنامه‌ای تراژیک اثر ویلیام شکسپیر است. این نمایشنامه کوتاه‌ترین تراژدی و یکی از محبوب‌ترین آثار اوست که در سال ۱۶۰۶ نوشته شده است. اساس تراژدی مکبث وقایع تاریخی اسکاتلند است، اما شکسپیر موافق ذوق و طبع خویش تغییراتی در آن داده و حوادث جنگ‌ها را به هم آمیخته‌است. تراژدی مکبث شرح زندگی پرحادثهٔ سرداری دلیر و لایق به نام مکبث است. دانکن، پادشاه شریف و مهربان اسکاتلند، او را از میان هواخواهان خود برمی‌کشد و به وی لقب و منصب می‌بخشد، اما مکبث با کمک جادوگران و همچنین همسر خود ، پادشاه را در خواب به قتل می رساند و …

رزی و الکس بهترین دوستان یکدیگر هستند. آنها به طور اتفاقی به خاطر جابه جایی خانواده الکس از دابلین به آمریکا از یکدیگر جدا می شوند. اکنون چندین سال گذشته؛ ولی آیا دوستی آنها بعد از این همه سال و مایل ها فاصله پایدار خواهد بود؟ آیا آنها حاضر می شوند بر سر عشق واقعی قمار کنن؟!

یک نوجوان شغلی تابستانی پیدا می‌کند و مشغول کار کردن برای یک مربی اسب شده، با اسب مسابقه‌ایِ در حال محو شدن دوست می‌گردد.

همسران یک گروه از گنگسترهای نیویورکی در دهه 70 پس از اینکه شوهرانشان به زندان می افتند تصمیم می گیرند راهشان را ادامه دهند اما...

سال 1951 و در خلال جنگ کُره، مارکوس (لوگان لرمن) یک دانشجوی یهودی اهل نیوجرسی به دانشگاهی در اوهایو می آید، جائی که او باید مسائلی همچون سرکوب جنسی و یهودستیزی دست و پنجه نرم کند...

دو برادر در یک بدن، توانایی پیش بردن زندگی مجزا از یکدیگر را دارند. اما این تعادل ظریف میان دو زندگی مجزا زمانی به خطر می‌افتد که هردو از لحاظ احساسی درگیر چالش یکسانی می‌شوند…

داستان فیلم در سال 1918 و در نزدیکی رودخانه «ان» در یک پناهگاه رخ میدهد. چند افسر ارتش بریتانیا، تحت فرمان افسر جوانی به نام «استن هوپ» که از عدم ثبات روانی رنج می برد، در انتظار سرنوشت خود می باشند...

دو برادر پس از اینکه به یک سلاح اسرار آمیز دسترسی پیدا می کنند، می بایست از دست گروه های جنایتکار فرار کنند که به دنبال آنان هستند و...

داستان فیلم محور خانواده ی میچرخد که برای تعطیلات کریسمس به کنار هم جمع شده اند با مشکلاتی که داشته اند اما در این میان اتفاقی می افتد که هیولایی آزاد میشود و حالا آنها باید برای نجات خود با یکدیگر متحد شوند...

«شوالیه جام‌ها» به یک نویسنده هالیوودی می‌پردازد که بحرانی اگزیستانسیالیستی را از سر می‌‌گذراند و در روابط پیچیده‌ای از جمله با پدرش و زنان زندگی‌اش گرفتار است...

آدل مادري افسرده و پسرش هنري، به مردي زخمي و ترسناک پيشنهاده سوار شدن در ماشينشون رو ميدهند. همچناني که جستجوي شهر توسط پليس براي پيدا کردن این مجرم فراري در حال انجام است، اين مادر و پسر رفته‌رفته پي مي‌برند که داستان واقعي زندگيش همانند حق انتخاب‌هايش بيش از پيش کم و محدود بوده است...

"جک رایان" به عنوان مامور تجسس تازه کار «سی.آی.ای» نقشه‌ای را که روسی‌ها به او داده اند را اجرا می‌کند که با یک حمله‌ی تروریستی اقتصاد آمریکا را درهم بکوبد.

زندگی کاتیا پس از مرگ همسر و پسرش در یک سانحه بمب گذاری به کل نابود میشود. پس از پایان عزاداری و عدم برقراری عدالت، کاتیا خود برای انتقام دست به کار میشود...

داستان فیلم درست از جایی آغاز می شود که قسمت اول (Divergent) به پایان رسیده بود. تریس (شیلین وودلی) و فور (تئو جیمز) پس از فرار به بیرون دیوارها و خارج شدن از جامعه تحت کنترل، با گروه هایی در بیرون از مرز روبرو شده اند که با یکدیگر متحد هستند و یک هدف دارند؛ گروهی که Amity نام دارد و توسط زنی به نام جوآن (اوکتاویا اسپنسر) سرپرستی می شود. زنی که تریس نمی داند آیا او هم قدرت ماوراء طبیعی دارد یا خیر...

فرد زندانی که در مرکز بازداشتگاه گوانتانانو، ارتش آمریکا، مبحوس است، از یک وکیل مدافع برای آزادی خود کمک می گیرد.

 مرد جوانی به نام ایگ پریش پس از به قتل رسیدن نامزدش، متوجه رشد شاخهایی شیطانی روی سرش می شود؛ او سعی می کند با شرایط پیش آمده از قاتل نامزدش انتقام بگیرد که...

Nick, Dale و Kurt بعد از اینکه نقشه ی به قتل رساندن رئیسشان عملی نمی شود تصمیم می گیرند برای خود یک تجارت بسازند اما یک سرمایه گذار که آنها را مانع خود می بیند تصمیم می گیرد مانع موفقیت آنها شود. این سه دوست برای اینکه کنترل و موفقیت شرکت خود را دوباره به دست بگیرند پسر سرمایه گذار را می دزدند…

یک رزمی کار بازنشسته با پذیرفتن پیشنهادی میلیون دلاری برای انجام یک ماموریت وارد میانمار میشود اما بزودی درمیابد که پشت پرده توطئه هایی علیه او در جریان است…

داستان آشنایی «لازارو» پسر کشاورزی که عده‌ای او را ساده لوح می خوانند با «تانکردی» که پسری نجیب زاده است. زندگی آنها در روستای دورافتاده‌ای تحت سلطه «آلفونسیا» معروف به ملکه سیگار است. پیوند محکمی بین آن دو شکل می گیرد. این دوستی تا اندازه ای برای «لازارو» ارزشمند می شود که بعد از مدتی برای یافتن «تانکردی» پا به شهر می گذارد، جایی که او مثل یک قطعه‌ از گذشته است که در دنیای مدرن گم شده است.