یک صبح تابستانی، کودک «خانواده ی کات ول» آماده ی گذراندن یک روز دل پذیر است. اما سه دزد به نام های «ادی» (مانتنیا)، «نوربی» (پانتولیانو) و «ویکو» (هیلی)، خود را به جای عکاسان جا می زنند و هنگامی که با بچه تنها می مانند او را می ربایند، به آپارتمانی می برند و برای آزادی بچه تقاضای ۵ – ۵ میلیون دلار می کنند …
ایزابل که سابقا یک راهبه بوده است، منتظر دریافت ماموریت ویژه اش از سمت خدا می باشد. در این بین او با مردی آشنا می شود که دچار فراموشی شده و به او کمک می کند تا گذشته اش را دوباره به یاد بیاورد...
“ژانگ ووجی” به همراه پدر و مادرش از جزیره ای دورافتاده برای جشن گرفتن تولد صد سالگی استاد اعظم “ژانگ سانفنگ” عازم سفر می شوند.چند مبارز تلاش می کند پدر و مادر او را وادار کنند تا مکان پدر خوانده او “ژی ژون” را فاش کنند اما آنها نپذیرفته و دست به خودکشی می زنند و…
1 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 7 جایزه و نامزد دریافت 6 جایزه دیگر.
در شهر دور افتاده و سوت وکور آندورا در ايالت آيووا، «گيلبرت گريپ» (دپ) از برادر عقب مانده ي خود «آرني» (دي کاپريو) و مادرش (کيتس) که از فرط چاقي هيچ گاه از خانه خارج نمي شود، مراقبت مي کند. با ورود «بکي» (لوييس) ـ که همراه مادر بزرگش سفر مي کند ـ به شهر، «گيلبرت گريپ» براي نخستين بار عشق را تجربه مي کند.
وین دوباره بازگشته و اینبار تصمیم دارد با دوستش یک کنسرت راک ترتیب دهد. در همین حال رئیس دوست دخترش به او نظر دارد و وین باید هرچه سریعتر دوست دخترش را به لس آنجلس منتقل کند...
یک شوالیه ( ژان رنو ) و نوکرش ( کریستین کلاویر ) از قرون وسطی، توسط یک جادوگر دیوانه به زمان حال منتقل می شوند. اکنون تنها راه آن ها برای بازگشت به زمان خودشان، پیدا کردن یکی از نوادگان آن جادوگر است…
"رکس" و "ساسکیا" زوج جوان و عاشقی هستند که به تعطیلات رفته اند.آنها در میانه راه توقف می کنند و ناگهان "ساسکیا" ناپدید می شود."رکس" سه سال بعد از این اتفاق را صرف پیدا کردن او می کند.او ناگهان تعدادی کارت پستال از رباینده او دریافت می کند که به او قول داده هر چیزی را که اتفاق افتاده آشکار می کند...
«کلرنس وورلي» (اسليتر)، فروشنده ي خير اما بي قابليت با دختر مليحي به نام «آلاباما» (آرکت) آشنا و دل باخته اش مي شود. حتي وقتي «کلرنس» مي فهمد که «آلاباما» در واقع از رئيسش پول گرفته تا با او رابطه برقرار کند، باز هم از عشق و علاقه اش به او کاسته نمي شود. «آلاباما» واقعا مايل است با «کلرنس» بماند ولي مطمئن است که رئيسش، «درکسل» (اولدمن) از اين ماجرا زياد خوشحال نخواهد شد...
تومستون آريزونا، سال 1879. «وايات ارپ» (راسل) که به تازگي کار کلانتري داج سيتي را رها کرده، همراه با همسرش، برادرانش، و همسران برادرانش، وارد شهر مي شود. «وايات» تصميم دارد اسلحه را کنار بگذارد و زندگي آرامي را شروع کند، ولي با مزاحمت هاي کابوي ها و ورود «داک هاليدي» (کيلمر) ـ دوست قديم «وايات» ـ به شهر، کار به جدال در اوکي کورال مي کشد...
يوتا، سال 1957. «کارولاين وولف» (بارکين)، زني تنگدست و مطلقه، همراه با پسرش، «توبي» (دي کاپريو) براي امرار معاش امريکا را زير پا مي گذارند. وقتي کوشش هايش به جايي نمي رسد، با «دوايت هنسن» (دنيرو)، مردي ظاهرا مهربان و زيادي رمانتيک ازدواج مي کند. اما «دوايت» مردي مستبد از کار در مي آيد که مدام با «توبي» دعوا دارد...
جت لی در دوران کودکی خود در یک مدرسه شائولین به آموختن هنرهای رزمی پرداخته ، مکانی که افراد برای مسابقات حرفه ای آموزش میبینند ولی اتفاقاتی میافتد که او و دوستش از این مدرسه اخراج میشوند...
زندگی «جک سامرزبی» پس از شش سال دوری از خانه و خانواده و در حالی که دو سال از پایان جنگ های انفصال گذشته، به زادگاهش باز می گردد. همسرش، «لورل» به هویت او مطمئن نیست، چون برخلاف سابق مهربان و وفادار به نظر می رسد! تا این که جسدی کشف می شود که طبق شواهد از آن «سامرزبی» است که به قتل رسیده است….
2 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 4 جایزه و نامزد دریافت 17 جایزه دیگر.
«سام بالدوین» پس از مرگ همسر جوانش با پسر هشت ساله اش «جونا» تنها می ماند. او برای آغاز یک زندگی نو از شیکاگو به سیاتل می رود. از سویی «آنی رید» یک روزنامه نگار ساکن بالتیمور، وقتی صدای «سام» را از رادیو می شنود، ندیده و نشناخته، به او علاقه مند می شود و به سیاتل می رود …..
1 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 5 جایزه و نامزد دریافت 9 جایزه دیگر.
«جاش وایتس کین» (پومرانک) مثل هر پسربچه ی عادی امریکایی به بیسبال علاقه دارد، تا این که یک روز با پدرش (مانتنیا) شطرنج بازی می کند و از او می برد. او که در مسابقات واشینگتن اسکوئر، استعداد زودرس و نامعمولی از خود نشان داده با آدم پر جنب و جوش و تیغ زنی به نام «وینی» (فیش برن) آشنا می شود که «شطرنج سریع را به او یاد می دهد...
برنده 7 جایزه اسکار. همچنین 82 جایزه و نامزد دریافت 49 جایزه دیگر.
داستان واقعی مقطعی از زندگی اسکار شیندلر (لیام نیسون)، سرمایه دار آلمانی در خلال جنگ جهانی دوم است. اسکار شیندلر در ابتدا با استفاده از شرایطی که جنگ فراهم آورده بود، یهودیان را به عنوان کارگر برای کارخانه اش انتخاب میکند تا پول کمتری برای استخدام کارگر داده باشد و درآمد بیشتری بدست آورد. او نیز مانند سران حزب نازی فردی فرصت طلب و اهل عیش و نوش است. او به طور پیوسته در تلاش است تا با سران نازی ارتباط برقرار کند تا در این شرایط بیشترین نفع را ببرد...
«رودی» همیشه از اطرافیانش شنیده است که او برای ورود به دنیای فوتبال آمریکایی خیلی کوچک است. اما او تصمیم می گیرد بر خلاف گفته ی دیگران برای رسیدن به رویایش، یعنی بازی در تیم نتردام تلاش کند...