این فیلم داستان رقابت طراحان ماشین در سال ۱۹۶۶ و مسابقه جهانی اتومبیلرانی ۲۴ ساعته لمانز که در شهر لومان فرانسه برگزار می شود را روایت می کنند که باید ماشین فورد را شکست دهند.
نابرابری، بی عدالتی و درخواستهای دنیا ما برای خیلیها استرس و افسردگی به همراه دارد. در این میان برخی از آنها دست به کارهای عجیبی می زنند. فیلم داستان این انسانهاست. انسانهایی که در برابر رویایی با حقیقت آسیب پذیر بوده و ناگهان دست به کارهایی غیر قابل پیشبینی می زنند...
« باستر » ( کیتن )، آپاراتچى و نظافتچى سینماى محله ،مشتاق است که با رموز کارآگاهى آشنا شود. در حالى که میکوشد تا دل محبوبه اش ( مگوایر ) را نیز به دست بیاورد...
داستان که در سال 1976 تا 1994 اتفاق میافتد، درباره دوستی یک دختر کوچولوی 8 ساله و مرد یهودی 44 ساله است که در نیویورک زندگی میکند. داستان بیشتر حول زندگی این دو نفر است ، از وقتی دخترک 8 ساله است تا وقتی 26 ساله شود و نامه هایی که بین این دو نفر رد و بدل میشود. این انیمیشن بر اساس یک داستان واقعی ساخته شده است...
«مایکل»، «استیون» و «نیک»، سه کارگر جوان در یک کارخانه هستند که داوطلب می شوند که به ارتش پیوسته و به جنگ در ویتنام بروند. قبل از رفتن، استیون با «آنجلا» ازدواج می کند و این مراسم عروسی، به مراسم خداحافظی آن ها نیز به حساب می آید. بعد از تجربه سختی های بسیار در جنگ، آن ها به اسارت گرفته می شوند و ...
داستان شهری در امریکای لاتین که مردم در آن بر دو دسته اند: کارگر یا بیکار، و از این دو گونه بیرون نیست: کارگرانی در پرتو سازمان نفت و بیشینه ای بیکار؛ و در هر دو گونه، مردمانی یکنواخت، با زندگی خسته کننده. تا اینکه یکی از چاه های «نفت» آتش می گیرد و برای خاموش ساختنش نیاز به نیتروگلیسیرین است...
جنگ داخلى امریکا. « جانى گرى » ( کیتن ) در زندگى اش دو عشق دارد: یکى لوکوموتیوى به نام « جنرال » و دیگراى دخترى به نام « آنابل لى » ( مک ). نیروهاى نفوذى شمالى « جنرال » را مى دزدند و در حالى که « آنابل لى » در یکى از واگن هایش به جا مانده، آن را به طرف مناطق خودى مى برند. « جانى » یک تنه به تعقیب لوکوموتیوش مى رود تا « جنرال » و « آنابل لى » را نجات دهد.
در سال 2024، تولد جهش یافته ها بسیار کم شده و کسی به طور قطع دلیلش را نمیداند. کاشف به عمل می آید یک عملیات به ظاهر دولتی در حال تبدیل بچه های جهش یافته به ماشین های کُشتار است. حال لوگن (هیو جکمن) که توانایی شفا بخشی اش آهسته شده، باید یک دختر جهش یافته از نوع ولورین را آموزش دهد تا جلوی این عملیات را بگیرد...
گروهى از سیاستمداران نابکار ، روستایى ساده لوحى به نام « جفرسن اسمیت » ( استوارت ) را انتخاب میکنند تا جاى سناتورى را که به تازگى درگذشته است بگیرد...
مشت زني درجه چندم و گمنام به نام «راک بالبوا» (استالون) از راه شرکت در مسابقه هاي بوکس شرطي و غيرقانوني و جمع آوري طلب هاي يک نزول خوار زندگي فقيرانه اي را مي گذراند. تا اين که قهرمان بوکس سنگين وزن جهان، «آپولو» (ودرز)، براي تبليغ و رسيدن به محبوبيت بيش تر، تصميم مي گيرد تا مسابقه اي نمايشي با يک مشت زن گم نام برگزار کند. به اين منظور «راکي» انتخاب مي شود...
داستان در مورد یک جوان بوکسور است که برای یک باند کار میکند که تمامی تبادلات یک بارانداز را زیر نظر دارند. جوان برای این باند همه کار میکند از قتل تا گوشمالی تا زمانی که با یک دختر جوان آشنا میشود و سعی میکند که از این باند بیرون بیاید، اما...
زوجى پير ( ريو و هيگاشياما ) به توكيو مى آيند تا از پسر پزشكشان « يامامورا » و دخترى ( سوگيمورا ) كه صاحب آرايشگاه است ديدن كنند . آنان به قدرى گرفتارند كه نمى توانند به پدر و مادر خود رسيدگى كنند . تنها كسى كه در توكيو وقت خود را صرف رسيدگى به زوج پير مى كند ، بيوه ى پسر در جنگ كشته شده شان ( هارا ) است...
« پروفسور بورگ » ( شوستروم ) همراه عروسش ، « ماریانه » ( تولین ) که در زندگى زناشویى با همسرش ( بیورنستراند ) مشکل دارد ، براى دریافت دکتراى اقتصاد ( در پنجاهمین سالگرد فارغ التحصیلىاش از دانشگاه ) به لوند میرود .
«ناخدا باربوسا» (راش) کشتي «ناخدا جک اسپارو» (دپ) به نام «مرواريد سياه» را در اختيار مي گيرد و بعدا به شهر پورت رويال حمله مي برد و «اليزابت سوان» (نايتلي) دختر فرماندار (پرايس) را مي ربايد. «ويل ترنر» (بلوم) دوست دوران کودکي «اليزابت» با «جک» متحد مي شود تا «اليزابت» را نجات دهند و «مرواريد سياه» را دوباره به چنگ آورند. اما نفريني باعث شده «باربوسا» و خدمه اش براي هميشه در پرتو هر نور مهتابي به اسکلت هايي زنده تغيير شکل يابند...
هالی مارتینز یک رمان نویس داستان های تخیلی است که صاحب منصبی در جنگ وین که توسط متحدان پیروز، به چند بخش تقسیم شده است می شود؛ جایی که کمبود مواد غذایی سبب رونق بازار سیاه شده است. او به دعوت دوست سابق مدرسه ی خود، هری لایم، این کار را می پذیرد اما چندی بعد می فهمد که دوستش در یک حادثه ی عجیب کشته شده است. پس از صحبت با دوستان و همکاران لایم متوجه وجود تضادهایی در حرف های آنان شده و مصمم می شود که کشف کند واقعا چه اتفاقی برای لایم افتاده است...
یک سلمانی که مورد سرقت قرار گرفته، به دنبال انتقام است. او به پلیس میگوید که "لاکشمی" او دزدیده شده، اما مشخص نمیکند که منظور او یک فرد است یا یک شیء. داستان حول محور تلاش او برای یافتن و بازگرداندن "لاکشمی" گمشده میچرخد.
در یکی از محله های فقیر نشین حومه ی پاریس، یک مجتمع مسکونی به محاصره ی پلیس درمی آید. سه جوان ساکن در مجتمع، «سعید» (تاقمائویی)، عرب مهاجر؛ «ون» (کاسل)، یهودی کله شق؛ و «اوبر» (کونده)، افریقایی بوکسور، که به خاطر بی کاری به شغل های پست و سرقت و خرید و فروش مواد مخدر روی آورده اند، با پلیس درگیر می شوند…
سال 2029 در بحبوحه ي جنگي هسته اي، ماشين ها و روبات ها عملا کنترل زمين را به دست گرفته اند و مشغول نابود کردن آخرين انسان هاي باقي مانده هستند. «نابودگر» (شوارتسنگر) موجودي ماشيني است که به سال 1984 فرستاده مي شود تا زني جوان به نام «سارا کانر» (هميلتن) را که مادر «جان»، ناجي بشريت در جدال با روبات ها خواهد بود، بکشد.
راهبه ای به نام «ماریا» (اندروز) که به دلیل عشق دیوانه وارش به موسیقی و طبیعت با محیط صومعه هم خوانی ندارد، به عنوان معلمه ی هفت فرزند «ناخدا فون تراپ» (پلامر) به کاخ اشرافی او فرستاده می شود. ناخدا به سفر می رود و «ماریا» بچه ها را با موسیقی آشنا می کند…
سه سرباز وظيفه ى امريكايى به نامهاى « آل » ( مارچ ) ، « فرد » ( اندروز ) و « هومر » ( راسل ) ، پس از پايان جنگ جهانى دوم به شهر زادگاهشان باز میگردند تا زندگى جديدى را آغاز كنند...
داستان در مورد پسربچه ای 5 ساله و با روحیه بنام "جک" می باشد که مادر دلسوزش از او مراقبت می کند. مثل تمام مادرهای مهربان دیگر، مادر جک هم خودش را وقف جک می کند تا او خوشحال و در امان باشد. اما زندگی آنها معمولی نیست، آنها درون مکانی محبوس شده اند که آن را "اتاق" می نامند. تا اینکه سرانجام حس کنجکاوی جک، مادر را مجبور می کند که ریسک کند از آنجا فرار کنند و دنیای بیرون را ببینند...
داستان حولِ محور دختری با اختلالات شنوایی "نیشیمیا شوگو" می باشد ، ماجرا از زمانی آغاز می شود که او به کِلاس جدیدی منتقل می شود و با پسری همچون خود " ایشیدا شویا" آشنا می شود و ...
این فیلم درباره جنگ ویتنام ساخته شده است که از نگاه سربازی جوان به نام «کریس تیلور» طی سال های 1967 تا 1968 روایت میشود. او سربازی است که داوطلبانه به جنگ آمده چون جنگیدن در ویتنام را وظیفه خود میداند...
روآندا. «پل روسساباجينا» (چيدل)، مدير هتل «هزار تپه» در کيگالي است. پس از چندي خشونت هاي قومي بالا مي گيرد و افراد قبيله ي هوتو آغاز به کشتار افراد قبيله ي توتسي مي کنند. «پل» نمي تواند درست روي دست بگذارد و با اين که خودش از قبيله ي «هوتو» است، به پناهندگان توتسي در هتل جا مي دهد...
نه سال پيش، بين «جسي» و «سلين» يک رابطه عاطفي شکل گرفت و پس از آن قرار گذاشتند که شش ماه بعد يکديگر را ملاقات کنند، ملاقاتي که البته هرگز اتفاق نيفتاد. اکنون جسي به خاطر کتاب جديدش در اروپا به سر مي برد، کتابي که در آن خاطراتش با سلين را بازگو کرده است و هنگامي که در يک کتاب فروشي کوچک در شهر پاريس حضور دارد بار ديگر با سلين رو به رو مي شود و براي هر دو آنها احساسات گذشته دوباره تداعي مي شود. البته جسي يک ساعت بيشتر فرصت ندارد چراکه بايد به فرودگاه برود ولي از تمام اين فرصت براي بودن در کنار سلين و صحبت کردن با او استفاده مي کند...
خانوادهای از ابرقهرمانهایی که سعی می کنند زندگی کاملا معمولی ای را در بین مردم داشته باشند، از روی اجبار وارد یک نبرد می شوند تا دنیا را نجات دهند...
جرج تاون واشينگتن د. ک. امريکا. «ريگان» (بلر)، دختر دوازده ساله ي يکي از بازيگران زن مشهور سينما (برستين) دچار حالت هاي غريبي مي شود. تمام تلاش پزشکان براي تشخيص و درمان بيماري «ريگان» بي نتيجه مي ماند، و در نهايت، تنها راه چاره، اجراي مراسم جن گيري است...
داستان فیلم در مورد سگی است باوفا که در ایستگاه مترو رها شده است. پروفسور پارکر ویلسون سگ رها شده را می یابد و تلاش می کند تا صاحبش را پیدا و سگ را به او تحویل دهد. اما پروفسور هرچه تلاش می کند ، نمی تواند صاحب آن سگ را پیدا کند ، در نتیجه سگ را به خانه ی خود می برد و نام هاچیکو را برای او انتخاب می کند …
در سال 1431، ارتش اشغالگر انگلستان محاكمهاى فرمايشى برپا مى كند تا رهبر نيروهاى مقاومت فرانسه، زنى روستايى به نام « ژان » ( فالكونتى )، را به قتل برسانند.
داستان درباره ی پسریست که با یک ربات آهنی غول پیکر فضایی دوست میشود . رباتی که به طرز عجیبی بی آزار و صلح طلب است اما هیچ چیز مانع تلاش مامور شکاک دولتی برای نابودی این ربات بی گناه نمیشود .
"سدیک" جوانی سرکش است که در دانشگاه به فعالیتهای سیاسی مشغول بوده و تبدیل به یک خبرنگار جناه چپ در دهه 70 می شود در حالی که پدرش دوست داشته او مهندس کشاورزی شده و کنترل مزرعه خانوادگی شان را به عهده بگیرد.در صبح 12 سپتامبر سال 1980 وقتی کشور درگیر یک کودتا است آنها نمی توانند خود را به بیمارستان و پزشک برسانند و...
هفتم اکتبر سال ۱۹۵۷. «سرهنگ ماتیو» و سربازان چترباز تحت فرماندهی او، ساختمانی را که «علی» ، آخرین رهبر سازمان آزادی بخش الجزایر، در آن مخفی شده، محاصره می کنند. با نزدیک شدن زمان حمله ی سربازان، علی وقایع چند سال گذشته را به یاد می آورد…
دهه 1930، کُره. در دورهی اشغال ژاپن، دختری بعنوان دستیار برای یک زن ثروتمند ژاپنی که زندگی منزوی ای را در کاخی بزرگ میگذراند، استخدام می شود. اما او بصورت مخفیانه درگیر توطئه ای علیه آن زن ژاپنی شده و...
وقتی به «هوارد بیل» (فینچ)، مفسر خبری کهنه کار شبکه ی تلویزیونیUBS تذکر می دهند که آمار تماشاگران برنامه اش افت کرده، در برنامه ی خبری زنده اش اعلام می کند که در برنامه ی بعدی مغزش را متلاشی خواهد کرد …
بحران اقتصادى در دههى 1930 امریکا ، بقاى خانوادهى « جود » را به خطر انداخته است. « تام » ( فاندا ) ، پسر بزرگ خانواده که به تازگى از زندان آزاد شده همه را وا مىدارد بار سفر ببندند و به کالیفرنیا کوچ کنند...
داستان در مورد مردی است که مرتکب یک جرم غیر منتظره شده و جان خانواده اش در خطر می افتد. حال باید از قانون فرار کرده و تلاش کند خانواده خود را نجات دهد...
داستان فیلم درباره ی پسر و دختری میباشد که پسر چیزهایی را میبیند که نباید ببیند و دختر چیزهایی را میبیند که پسر نباید ببیند، حالا سوال اینجاست که ایا این دو واقعا چیزی را میبینند یا نه؟
«اوا» (اولمان) که با همسرش «ويکتور» (بيورک) در خانه ي دورافتاده اي يک کشيش در نروژ زندگي مي کند و به تازگي پسر چهارساله اش را از دست داده، وقتي در مي يابد مادرش «شارلوت» (برگمن) پيانيست نامدار،عزادار محبوبش است، او را براي مدتي نزد خود دعوت مي کند…