در منطقه دلانگیز بورگوندی، زنی بازنشسته به نام میشل با شوق فراوان منتظر دیدار نوه عزیزش، لوکاس بود. اما به دلیل یک اشتباه ساده، تمام برنامههای او نقش بر آب شد. در همین حال، خبر آزادی پسر دوست صمیمیاش ماریکلود، روحیه جدیدی در او دمید و به زندگیاش هدف تازهای بخشید.
داستان متیو، مردی متعهد و پایبند به زندگی مشترک که روزهای آرامی را در کنار همسرش میگذراند، در حالی که راز خیانتهای دوستش ونسان را حفظ میکند. متیو که در تلاش برای ...
ناتاشا، مادری جوان و تنها، برای تأمین زندگی خود و پسر هشت سالهاش، در یک رستوران فست فود کار میکند. او که میان آرزوی استقلال و رفاهی که مادرش، ایرن، پیوسته برایشان فراهم میسازد، سرگردان است، احساس میکند در دام افتادهاست.
مرد جوانی که نامزدش در مراسم عقد او را ترک می کند و به عشق قدیمی خود بازمی گردد، مجبور می شود به جای ماه عسل عاشقانه با نامزدش، به همراه مادرش به سفر ماه عسل برود.
پیر، مهندس اهل پاریس، برای انجام پروژه ای راهی کوه های آلپ می شود. او که شیفته ی طبیعت بکر و زیبای آنجا شده، تصمیم می گیرد در ارتفاعات کوهستان چادر زده و مدتی از زندگی روزمره و ماشینی خود فاصله بگیرد.
بنجامین، دانشجوی دکترا بدون بورسیه، پیشنهاد تدریس قراردادی در یک کالج را می پذیرد. او بدون آموزش یا تجربه، در برابر یک نهاد تضعیفشده، با دشواریهای این حرفه آشنا می شود ...
خانوادهی فرال (Feral) تصمیم میگیرند که هنگام نقل مکان به خانهای در محلهای جدید، رفتاری عادی و دوستانه از خود نشان دهند و مانند دیگران باشند. فیلیمن، پسر این خانواده، با کامیلا، همسایهی جدیدشان، رابطهی صمیمانهای برقرار میکند. اما هرچه این رابطه نزدیکتر میشود، میل او به خون بیشتر شده و کمکم دیگر قادر به پنهان کردن ماهیت واقعی و متفاوت خود نیست.
سال ۱۹۶۵. کولت، زنی که به داشتن «اخلاق سست» معروف است، توسط پلیسهای زنستیز به اشتباه به قتل متهم میشود. آن-ماری، یک بازپرس جوان، پرونده را به دست میگیرد. آیا او میتواند در برابر مافوقهای مردسالار خود بایستد؟ این فیلم که از زندگی واقعی الهام گرفته شده است، مبارزه دو زن با خلق و خوی مخالف را روایت میکند.
در شهر نانسی و در حین برگزاری حراجی آثار هنری به سبک آرنوو، جسدی پیدا میشود که کاپیتان لارنس وبر و ستوان کلویی گوئرین پرونده این قتل را بر عهده میگیرند و تحقیقات خود را برای کشف حقیقت آغاز میکنند.
پسربچهای که مادرش او را رها کرده است، با یک تبهکار فراری مواجه میشود که تصمیم میگیرد او را با خود همراه کند. مرد و کودک خیلی زود به یکدیگر علاقهمند میشوند و مانند پدری و پسری، رابطهای ناگسستنی پیدا میکنند.
جولی شانزده ساله، علیرغم بیماری و هشدارهای پزشکان و خانوادهاش، تصمیم میگیرد که به رویاهایش پایبند باشد. او از عشقش باردار میشود و با پنهان کردن بارداریاش، تصمیم میگیرد که بچه را نگه دارد. جولی با این کار، به همه یادآوری میکند که زندگی کوتاه است و باید از لحظات آن به بهترین شکل ممکن استفاده کرد.
زوئی مرد رؤیاهایش را در دنیای پیچیدهی مجردی و اپلیکیشنهای دوستیابی پیدا میکند، اما این خوشبختی کوتاه است و رابینسون به کما میرود. زوئی به اشتباه نامزد او میشود و مسئولیت فرزندانش را بر عهده میگیرد. او باید نقش دوست دختر بینقص را برای مردی که به سختی میشناسد، بازی کند.
باربی، که زمانی یک مادر و شریک فداکار بود، با چالشهای جدیدی روبرو میشود زیرا به سن ۵۵ سالگی میرسد و به تاریکی، خشونت و پوچی فرو میرود، در حالی که با هویت، روابط و پیچیدگیهای زندگی خود دست و پنجه نرم میکند.
فیلم "حقالسکوت" نشاندهندهی شکلگیری سبک هیچکاک در اوایل کارنامهی هنری اوست. این فیلم، که در زمان گذار به فیلمهای ناطق ساخته شده، عناصری از تکنیکها و مضامین او را به نمایش میگذارد که بعدها در آثار بزرگترش نمود پیدا کردند.
پدربزرگی تصمیم میگیرد یک کسب و کار نگهداری از کودک را به همراه یک فرد مطلقه رنجور که از قضا، روزگاری ستارهی مسابقات تلویزیونی بوده و اکنون در پی بازگشت به اوج است، راهاندازی کند.