آکیتو، نوجوانی ۱۷ ساله که سایه مرگ بر سر زندگیاش سایه افکنده و تنها یک سال تا پایان عمرش فرصت دارد، با یافتن راهی برای شاد کردن دختری مبتلا به بیماری لاعلاج که عمرش به شش ماه تقلیل یافته، معنای تازهای به زندگی خود میبخشد.
ناگاتا ریاست گروهی تئاتری را بر عهده دارد. اما متاسفانه، او در مدیریت امور مالی گروه چندان موفق عمل نکرده و این امر سبب شده که اعضای گروه اعتماد لازم را به او نداشته باشند.
سیندرلا و شنل قرمزی در مسیر رفتن به یک مهمانی، با یک جسد برخورد میکنند. آنها تصمیم میگیرند جسد را پنهان کنند و به مهمانی بروند. در آنجا “سیندرلا” عاشق شاهزاده میشود و...
کن ساتو، بازیکن بیسبال فوق ستاره، به ژاپن باز می گردد تا به عنوان جدیدترین قهرمان، لباس اولترامن را به تن کند. با این حال، او مجبور می شود یک موجود فضایی (کایجو) تازه متولد شده، که فرزند دشمن اصلی اوست، را به فرزندی قبول کند.
آکیو که در زندگی شخصی و شغلی خود با چالشهایی روبرو است، برای دیدار مادرش به توکیو میرود. او در آنجا با مادری شاداب و عاشقپیشه روبرو میشود که چهرهای جدید از او را به نمایش میگذارد. آکیو در تعامل با مادرش و همسایهای مهربان، به تدریج چیزهایی را در مورد خود و مادرش کشف میکند که قبلاً به آنها توجه نکرده بود.
نبردی بینظیر و نفسگیر در انتظارمان است! قویترین مبارزان "باکی هانما" و "کنگان آشورا" در یک رویداد بیسابقه به مصاف یکدیگر میروند. در این نبرد بیرحمانه، شاهد هنرنمایی بهترین رزمیکاران این دو افسانهای خواهیم بود.
این فیلم داستان فیلمسازی را دنبال میکند که برای پروژه بعدیاش تست بازیگری برگزار میکند. تعدادی از بازیگرانی که موفق به کسب نقش نمی شوند به عنوان بازیگر اضافی شرکت می کنند و ...
رینکا، برنامهریز تنهایی که مراسم ازدواج دیگران را تدارک میبیند، با تردید به یک اپلیکیشن دوستیابی میپیوندد و با مردی مرموز آشنا میشود. همزمان، پروندههایی از قتلهای زنجیرهای با قربانیانی که از کاربران این اپلیکیشن هستند، به دست پلیس میرسد و نامزد رینکا به عنوان مظنون اصلی این جنایتها مورد تحقیق قرار میگیرد.
"تب بستنی" داستان چهار زن در سنین مختلف را روایت میکند که در بستنیفروشی کوچکی به نام "تب بستنی" با یکدیگر آشنا میشوند. هر کدام از این زنان با داستانی منحصر به فرد، در این بستنیفروشی کوچک گرد هم میآیند و در مسیری از دوستی، همدلی و خودشناسی قدم میگذارند.
نوبیتا با یافتن تخمهای دایناسور، آنها را زنده میکند و کیو و میو را به دنیای کنونی میآورد. این گونه جدید در شهر پرسه میزند و نوبیتا باید قبل از نابودی، آنها را به دوران کرتاسه بازگرداند.
سه سال پیش از داستان، سفینه فضایی غولپیکری در آسمان توکیو پدیدار میشود. جنگی نابرابر با موجودات فضایی که در ظاهر بیخطر به نظر میرسند آغاز میشود و بحثها و جنبشهای صلحطلبانه را به دنبال میآورد. با وجود این اتفاق غمانگیز و بیسابقه، دو دختر دبیرستانی به نامهای کویاما کادود و ناکاگاوا اوران زندگی خود را بدون توجه به این اتفاق ادامه میدهند. تمرکز داستان نه بر روی تهاجم بیگانگان، بلکه بر روی فطرت انسانی، گفتگو، دوران بلوغ و زندگی است.
زندگی یک دانشآموز دبیرستانی، هنگامی که با دختری از اونیها (نوعی موجودات افسانهای) در حین انجام مأموریتی در دنیای انسانها روبرو میشود، مسیری غیرمنتظره را طی میکند.