در اعماق جنگلهای انبوه تایگا، طاعون هاری شیوع پیدا کرده و گرگهای وحشی را به جان انسانها انداخته است. پدری که از جان پسرش بیمناک است، او را در کلبهای شکار پناه میدهد. در همین حال، مردم محلی باید با دو خطر بزرگ دست و پنجه نرم کنند: گله گرگهای هار و شکارچی بیرحمی که در کمین شکار است.
در قلب ریاض، جایی که ناامیدی و فرصت با هم برخورد میکنند، "مندوب" داستان جذاب فهد الغدانی را روایت میکند، مردی از نظر روانی شکننده که در مسابقه با زمان برای نجات پدر بیمارش است.
بنجامین، دانشجوی دکترا بدون بورسیه، پیشنهاد تدریس قراردادی در یک کالج را می پذیرد. او بدون آموزش یا تجربه، در برابر یک نهاد تضعیفشده، با دشواریهای این حرفه آشنا می شود ...
این فیلم، داستان قاتل زودیاک در سان فرانسیسکو، قتل های وحشیانه، نامه های مرموز، تحقیقات پلیس و ترس مردم را بررسی می کند و معمای حل نشده ی هویت قاتل را برجسته می کند.
اما شغلی به عنوان پرستار برای یک زن مسن سالخورده مبتلا به زوال عقل قبول میکند. اتفاقات عجیبی در خانه رخ میدهد. اما نمیداند که خانه یک راز وحشتناک را پنهان میکند.
آدری و سه خواهر و برادرش در یک خانه قدیمی که قرار بود تعطیلات تابستانی خود را با پدرشان در آنجا بگذرانند، رها میشوند. پدرشان به طور غیرمنتظرهای در طول شب ناپدید میشود.
لوک مککنزی، با وجود سختیها و آزمونهای طاقتفرسایی که خانوادهاش با آن روبروست و میتوانست هر خانوادهای را از هم بپاشد، همچنان به ایمان خود پایبند است. پسر بزرگش، جیکوب، برای تجربهی زندگی، مستقل میشود و راه خود را میرود، اما در نهایت، پدرش را مییابد که با آغوشی باز، منتظر بازگشت اوست.
تهیه کننده یک پادکست دربارهی پروندههای جنایی واقعی، به طور اتفاقی از یک قتل حلنشده در منطقهی زندگیاش باخبر میشود. کنجکاوی او را به یک بازی خطرناک و پیچیده میکشاند. در این بازی، او درمییابد که حقیقت هولناک این قتلها بسیار نزدیکتر از آن چیزی است که فکر میکرد و این موضوع او را شوکه میکند.
کی نا، زنی جوان، با وجود داشتن شغل و رابطه ای پایدار، احساس ناخشنودی می کند و با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم می کند. او در نهایت، علی رغم مخالفت دیگران، برای شروعی جدید به نیوزیلند می رود.
یک زن جوان نوارهای ویدئویی نفرین شده را به مغازه کرایه فیلم می برد و با کمک صاحب مغازه نفرین آن ها را بیدار می کند و باعث ورود شخصیت های منفی و ترسناک به دنیای واقعی می شود.
سرآشپزی که از ترفیع مقام محروم شده، برای جلب اعتماد رئیس خود، شرط میبندد که میتواند وضعیت بدترین رستوران شهر را بهبود ببخشد و در این راه عاشق صاحب رستوران میشود.
پنج شکنجهگر وحشی از دیکتاتوری پینوشه در یک زندان لوکس در دامنه کوههای آند دوران محکومیت خود را میگذرانند. آنها از انتقال به یک زندان معمولی پس از یک مصاحبه تلویزیونی میترسند و برای ماندن در جایی که هستند، دست به هر کاری میزنند.
مردی که در رادیو کار میکند، اخراج میشود و برای بدست آوردن شغل جدید و حفظ خانوادهاش، باید تا روز شکرگزاری 4000 بوقلمون تهیه کند. داستان بر اساس واقعیت است.
سه نفر، شامل یک راننده تاکسی، یک پلیس زن و یک متصدی بار، از یک قاچاقچی بزرگ دزدی میکنند. قاچاقچی و افرادش به دنبال آنها میافتند و راننده تاکسی هم برای خودش نقشه فرار میکشد.