همزمان با قربانی شدن بیخانمانهای یک شهر در ایالت اوهایو بر اثر مرگهای خشونتآمیز در سرمای سخت زمستان، دو زن منزوی از محدوده زندگی خود محافظت کرده و در برابر موجودی مرگبار، یک گرگنما، میایستند.
اوا و کارلوس که رابطهشان رو به زوال است، پس از مرگ ناگهانی پسرشان در آمریکا و برای بازگرداندن او، مجبور به ایجاد یک شرکت عجیب میشوند تا پول لازم را به دست آورند.
میمی، نوجوان یتیم با پاهایی که شکل طبیعی ندارند، در یک پیتزافروشی واقع در ناپل مشغول به کار است. در یک روز تقدیرساز، او با کارمیلا، دختری جوان که خود را از نسل کنت دراکولا میپندارد، آشنا میشود. این دو تصمیم میگیرند که با یکدیگر از محیط اجتماعی خود جدا شوند.
آنا پس از، از دست دادن دوستش، ایزی، به گربهای که با هم نگهداری میکردند، علاقهمند میشود. اما پس از گاز گرفته شدن توسط گربه، تغییرات عجیبی در او رخ میدهد.
سامانتا پس از آنکه پدرش را در جریان یک واقعه آخرالزمانی نامشخص که به نابودی نسل بشر میانجامد از دست میدهد، یک پایگاه نظامی متروکه را مییابد و برای مدتی نامعلوم اما طولانی در آنجا به تنهایی مطلق زندگی میکند. سم که فنون شکار و زندهگیری حیوانات را از پدرش آموخته است، به معنای واقعی کلمه یک بازمانده محسوب میشود.
پادکستری در جستجوی قاتل خواهرش، به تاریکی وب کشیده میشود و در آنجا با سایتی هولناک به نام "MURDERSHOW" روبرو میشود که در آن، مرگ و زندگی افراد در دستان ثروتمندترین bidder ارز دیجیتال قرار دارد. اما این سایت تاریک، رازی هولناک نیز در خود دارد: گردانندگان آن، از طریق تاریکی وب، مراقب تماشاگران خود نیز هستند.
هنگامی که مادرِ اِبهره، که مدتی از او دور بوده است، برای کمک در نگهداری از پسر خردسالش به نزد او میآید، رابطهی سرد و پرتنش میان آنها فرصتی غیرمنتظره برای تجدید و احیا مییابد.
پس از پایان جنگهای اقلیمی، احتمالاً تنها یک انسان بر روی کره زمین باقی مانده است. او با رباتی به نام آرتور زندگی میکند. روزی، ایو با ربات دچار اختلاف میشود و مبارزهای مرگبار برای زنده ماندن را آغاز میکند.
وقتی یک مجری تلویزیونی سوئدی شوهرش را در مورد اتهامی مورد بازخواست قرار می دهد، زندگی اش زیر و رو می شود. فرار او از این ماجرا، منجر به شکل گیری داستان پیچیده ای از دروغ و تردید می شود.
کیلیان مدوکس، بدنساز بلندپرواز، در کاوشی پیرامون شهرت و خشونت، برای یافتن پیوند انسانی دچار چالش میشود. هیچ مانعی، حتی هشدارهای پزشکان درباره آسیبهای جبرانناپذیری که در راه رسیدن به رویای سوپراستار شدن به خود وارد میکند، او را از این هدف مصممش منصرف نمیکند.
داستان حول محور زندگی آنا، قربانی اخبار کذب، و دکتر آمالا، که او نیز با آزار و اذیت اینترنتی دست و پنجه نرم میکند، میگردد. این دو زن برای مقابله با شبکهی قدرتمند رسانهای با یکدیگر همصدا میشوند.
یک قاتل محکوم به اعدام، ادعا میکند که توسط یک نیروی شیطانی تسخیر شده است. دخترش، میشال، زمانی که افرادی که در اطراف او به طرز وحشتناکی میمیرند، شروع به شک کردن میکند که پدرش ممکن است راست میگوید. او باید قبل از اینکه خیلی دیر شود، نفرین عروسک گردان را بشکند...