سال 2013. امريکا پس از جنگي بزرگ، به صورت سرزمين ويراني درآمده که مردم آن، گروهي جدا از هم و بدون دولت مرکزي زندگي مي کنند. مردي سرگردان (کاستنر) اتفاقا به يک ماشين جيپ اداره ي پست امريکا بر مي خورد و يونيفورم پستچي، مرده را مي پوشد و با معرفي خود به عنوان پستچي به اميد به دست آوردن غذا، شروع به تحويل دادن نامه هاي پانزده ساله مي کند...
مردي ميلياردر به نام «چارلز مورس» در سفري به آلاسکا از فکر اين که همسرش، «ميکي»(که از او بسيار جوان تر است) و «باب گرين» يک ديگر را دوست دارند، رنج مي برد. تا اين که هواپيماي حامل «چارلز»، «باب» و دستار او «استيون»، در درياچه اي بسيار پرت سقوط مي کند و حالا آنان بايد پاي پياده خود را نجات بدهند...
«فرانکی مک گویر» (برد پیت) یکی از مخوف ترین تروریست های ایرلندی است که به آمریکا آمده تا اسلحه خریداری کند. او در این مدت در خانه «تام اومئارا» (هریسون فورد) زندگی می کند، که یک افسر پلیس است و هیچ چیز درباره هویت واقعی مهمانش نمی داند.
این انیمه پایانی بر انیمه سریالی Neon Genesis Evangelion می باشد. NERV با یک حمله وحشیانه از سوی SEELE مواجه می شود، اما بدلیل اینکه آسوکا در کما به سر می برد و شینجی نیز دچار فروپاشی عصبی شده، همه چیز بزودی سورئال می شود.
یک خانم سناتور با تلاش زیاد موفق میشود یک زن را در تمرینات نیروی دریایی ارتش ثبت نام کند، در حالی که هیچ کس انتظار ندارد او از امتحانات پیش رویش سربلند بیرون آید…
«فردي هفلين» (استالون) کلانتر شهرکي در نيوجرزي است که بسياري از مأموران اداره ي پليس نيويورک هم ساکن آن جا هستند. «مو تيلدن» (دنيرو)، بازرس اداره ي پليس نيويورک، در تحقيقاتش درباره ي تعدادي پليس فاسد و کلاهبردار، به اين شهرک و کلانترش، «فردي هفلين» مي رسد. «هفلين» با «تيلدن» هم کاري مي کند و رفته رفته پي مي برد که برخي از قهرمانان زندگي اش چندان هم زندگي وارسته اي ندارند…
در يکي از جاده هاي بياباني نيومکزيکو «جف تيلر» (راسل) مشغول تعمير جيپ خود است که يک راننده ي ظاهرا دل سوز کاميون سر مي رسد و همسر «جف»، «ايمي» (کويينلن) را با خود مي برد تا از رستوراني که در نزديکي آن جاست تلفن کند و کمک بخواهد. کمي بعد «جف» خودش اتومبيل را به کار مي اندازد. اما وقتي به رستوران مي رسد اثري از «ايمي» در آن جا پيدا نمي کند...
الکس بهترین کوکائین را در پراگ دارد، اما تصمیم می گیرد معامله را متوقف کند. اگرچه فروش مواد مخدر به او اجازه می دهد تا برای لباس های لوکس هزینه کند، اما او آرزوی شهرت و موفقیت به عنوان یک خواننده رپ را دارد...
هر روزِ زندگی دانش آموز دبستانی میبو حول ماهی ها می چرخد. او هر روز آنها را می بیند، می کشد و می خورد. پدرش نگران میبو است، زیرا به نظر می رسد او با بچه های دیگر متفاوت است. مادرش در مقابل او را به گرمی تماشا می کند و از او حمایت می کند...
تاکشی یامادا به دهکده ای کوچک در منطقه هوکوریکو می رسد و در کارخانه کوچکی که خمیر ماهی درست می کند شروع به کار می کند. او در یک ساختمان آپارتمانی قدیمی و ارزان زندگی می کند و آرام آرام ساکنان دیگر را ملاقات می کند. او با کوزو دوست می شود که دلیل پنهانی آمدن تاکشی به دهکده را متوجه می شود...
این فیلم حوادثی را به نمایش میگذارد که در عرض چهار روز از زمانی که جوشی، صاحب مغازهی موبایل، یک ماشین جدید خریداری میکند، به دلیل ازدواجی که تقریباً با دختری به نام رادا حل شده است، رخ میدهد....
با الهام از وقایع واقعی در سال 1948. حَسَنین، یک فیلمساز مصری، وظیفه دارد تا یک یورش به کیبوتز منزوی نیتزانیم را مستند کند. هنگامی که کیبوتز از حمله قریب الوقوع ارتش مطلع می شود، میرا، یک مادر جوان شجاع یک انتخاب غیرممکن انجام دهد...