جو زندانی نامهای به برادرش دن مینویسد و در آن از دلتنگی برای بودن در کنار خانواده در کریسمس میگوید. او از اینکه نمیتواند سس مخصوص گوشت کبابشده را درست کند و چقدر همه را دلتنگ شده، افسوس میخورد. این داستان بر اساس آهنگ معروف استرالیایی پل کلی نوشته شده است.
یک رهبر ناخواسته، هدایت گروهی هفت نفره از مسیحیان را بر عهده میگیرد که قصد دارند در کشوری در آینده که کتاب مقدس در آن غیرقانونی است و در هر گوشهاش خطر وجود دارد، کتابهای مقدس را به کلیساهای زیرزمینی قاچاق کنند.
یک پسر بچهی ۱۲ ساله در یک طوفان شدید از خانوادهاش جدا میشود و برای زنده ماندن ۹ روز تمام در دل جنگلهای مِین سرگردان میشود. این فیلم داستان مبارزه او با طبیعت و تلاشش برای بازگشت به خانه را به تصویر میکشد.
داستان زنی است که حافظهاش را از دست داده و در جستجوی گذشتهاش است. او در یک مهمانخانه ساحلی مشغول کار است و در حین پخت غذا برای کارگران، تلاش میکند تا خاطرات گمشدهاش را به یاد آورد.
داستان سه برادر روستایی است که زندگیشان تحت تأثیر رویای ازدواج برادر بزرگتر قرار میگیرد. این رویا باعث ایجاد تنش و درگیری بین برادران میشود و زندگی ساده آنها را دگرگون میکند.
هلن زنی است که زندگی بسیار پیچیدهای دارد. او علاوه بر کار طاقتفرسای کارخانه مرغ، باید از همسر سابقش، نامزد جوان او، نوزادشان و مادر بیمار نیز مراقبت کند. زندگی روزمره هلن بسیار سخت و طاقتفرسا است.
در پی انتشار گسترده ویدئوهایی که از سقوط دوبلین به دست زامبیها خبر میدهند، گروهی از جوانان روستایی در ایرلند در تشخیص واقعیت از دروغ دچار مشکل شدهاند. این داستان به این موضوع میپردازد که آیا وابستگی بیش از حد به دیگران میتواند افراد را برای رویارویی با شرایط بحرانی ناتوان کند.
یومی، برای تحقق رویای نویسندگیاش، تصمیم بزرگی میگیرد و شغلش را رها میکند. هر سلول در وجود او برای حمایت از این تصمیم تلاش میکند، اما نگرانیهای آینده و مشکلات عاطفی، او را در بحران بزرگی قرار میدهد. این داستان، درگیریهای درونی یک نویسندهی نوپا را به تصویر میکشد که در تلاش برای رسیدن به هدفش است.
«اندرو اسکات»، بازیگر توانا، در نمایش تکنفره «عمو وانیا»ی چخوف که بهطور زنده در وست اند لندن فیلمبرداری شده است، با ایفای نقش چندین شخصیت، جان تازهای به این اثر کلاسیک میبخشد. در این اقتباس یکنفره که به بررسی پیچیدگیهای احساسات انسانی میپردازد، امیدها، رویاها و پشیمانیهای شخصیتها با وضوحی شگفتانگیز به تصویر کشیده شده است.»
کارآگاه یوجی کودو در شب ۲۹ دسامبر، برای دیدن مادرش که در بیمارستان بستری شده ، با ماشین خود به راه می افتد. در حین رانندگی، از مرگ مادرش مطلع شده و در حال پریشانی به طور تصادفی با مردی برخورد تصادف کرده و او را می کشد ...
زون فئی، رئیس یک گروه قدرتمند خلافکار، درگیر توطئههای داخلی و خیانت برادرانش میشود. او برای مقابله با این تهدیدات، مجبور به رویارویی خشونتآمیز میشود.