مانی پس از اینکه ناگزیر به تنهایی فرزندش را بزرگ میکند و گناه تصمیمات گذشته رهایش نمیکند، زندگیاش تیره و تار میشود. او باید راهی برای بازگشت به زندگی و عشق پیدا کند، وگرنه برای همیشه غرق در ناامیدی خواهد شد.
این روایت به تلاش اعضای امآیتی برای نجات ۴۹ نفر از کارکنان کنسولگری ترکیه میپردازد که پس از حمله داعش به موصل در ۱۱ ژوئن ۲۰۱۴ به اسارت گرفته شده بودند.
دنیای سندو زمانی که دوستپسرش ناپدید میشود، فرو میریزد. او که در یک آسایشگاه روانی زندانی شده است، باید با نیروهای شیطانی که او را به سمت جنون میکشانند روبرو شود و با حقیقت وحشتناک گذشته خودش مواجه گردد تا بتواند فرار کند و واقعیت را کشف کند.
لوکا، محققی که در پی جمعآوری اطلاعاتی درباره حضرت عیسی بود، برای ادامه تحقیقاتش به جمع اولین پیروان عیسی میپیوندد. او در این مکان علاوه بر یافتن پناهگاه، فرصتی منحصر به فرد برای شنیدن مستقیم داستانهای آموزندهای که خود حضرت عیسی روایت میکرد، پیدا میکند.
خانواده اسمارت در حالی که با رویاهای فراتر از حد خود کلنجار میروند، به این درک میرسند که کشمکش برای یافتن هویت و جایگاه فرد در جهان، مستقل از سن و مرحله زندگی، همواره وجود دارد.
این فیلم که در فضایی شهری روایت میشود، داستان «ساتیا دیو» را به تصویر میکشد؛ یک کارمند میانسال نرمافزار که در مسیر یافتن عشق حقیقی خود، رنجهای بسیاری را از سر گذرانده است.
توهم جوانا از زندگی ایدهآل با لئو فرو میپاشد. او که درگیر رویاهای عشق ابدی و زندگی مشترک هماهنگ بود، به ناگهان با واقعیت تلخ مواجه میشود و مجبور به پذیرش حقیقت رابطهشان میگردد که پیامدهای ناگواری در پی دارد.
شش دوست صمیمی از دوران کالج، که اکنون در دهه ۴۰ زندگی خود هستند، برای آخر هفته بیست و پنجمین سالگرد فارغالتحصیلی خود دوباره به هم میپیوندند. همانطور که رازهایی فاش میشود، یکی از آنها همه را مجبور میکند تا زندگی خود را دوباره ارزیابی کنند.
کَل ملبورن، پدری جوان در مزارع آیووا، پس از یک اتفاق ناگهانی باید تصمیم بگیرد که میراث خانوادگیاش را نجات دهد یا برای خود و پسرش آیندهای نامعلوم را برگزیند.
یک سفر جادهای ناگهانی، خانوادهای آشفته و از هم پاشیده را برای آخرین بار در کنار بزرگ خانوادهشان دور هم جمع میکند. این سفر، لحظاتی سرشار از همدلی، نشاط و صلح و آشتی را برایشان به ارمغان میآورد.
لرا که نزدیک به یک سال است از زمان حمله به اوکراین در برلین زندگی میکند و حال خوبی ندارد، به صورت ناگهانی تصمیم میگیرد به کییف بازگردد. اما در راه متوجه میشود خانوادهاش تا روز بعد به کییف نمیرسند و در نتیجه با دوستش کایریلو ملاقات میکند.
داستان مرسدس گلیزه، اولین زن بریتانیایی که توانست کانال مانش را شنا کند، بسیار الهامبخش است. او نه تنها با آبهای سرد و خشن کانال مانش جنگید، بلکه در مقابل جامعه سرکوبگر دهه ۱۹۲۰ انگلستان نیز ایستادگی کرد. این روایت، شجاعت و پشتکار او را در غلبه بر موانع طبیعی و اجتماعی به تصویر میکشد.
فلیسیانو، پسر هشتسالهای که در پرورش آلپاکا فعالیت میکند، از خوشحالی در پوست خود نمیگنجد؛ چرا که تیم ملی پرو این شانس را یافته است تا جواز حضور در مسابقات جام جهانی را کسب کند. اما همزمان، دسیسههای یک شرکت معدنی، آرامش و بقای روستای او را تهدید میکند.
دو خواهر نوجوان که قصد ترک کشورشان را دارند، در آستانه این سفر مهم، پدرشان را پیدا میکنند. این دیدار غیرمنتظره، هم به درد و رنج آنها میافزاید و هم به آنها آرامش میدهد.